دختر عموم عروسی نگرفت به خاطر کرونا .جهاز چید .منم رفتم کمکش .شوهرش یه اخلاق عجیبی داشت طوری که انگار ما دو تا منگ هستیم یا دو بچه گربه ایم همش میترسید چیزی بشکنیم. حالا من یه کارتن و مالیدم به دیوار یه خش کوچیک افتاد جوری اخم کرد که بیا و ببین .دیروزم دختر عموم گفت بیا بریم ربان بزنیم تموم شه .حاضر شدم .یهو گفت نمیریم شوهرم خودش تنها میره .اصلا پسره یجوریه. ما تو خونه راه میرفتیم دلش آشوب بود .حالا الان دخترعموم پی ام داده شوهرم صبح میره سرکار بیا بریم یه کم دیزاین کنیم .موندم برم یا نرم. از طرفی دوست دارم چشمش عادت کنه دختر عموم خانوم اون خونه است آخه بهش گفته تنهایی نبایدبری تو خونه.از طرفی میگم خودمو قاطی نکنم
حالا من دارم چینی میچینم تو کابینت میگه میشه دست نزنید به اونا من خودم میچینم .بعد یه کار دیگه میکردم میگفت میشه دست نزنید لطفا .بشینید موبایل بازی کنید من خودم انجام میدم .موندم چرا اینجوری بود به نظرم وسواس فکری داشت
یعنی بد اخلاقه شوهرش ....قبلا پسر ندیده بودی
همون از طرفی خودتو قاطی نکن بهتره
خودتو ک نباید قاطی کنی وقتی شوهرش خوشش نمیاد
بعدم خب نباید کارتنو میزدی دیوار خش بیفته هیشکی خوشش نمیاد
خدا به دختر عموت صبر بده
سالی که نکوست از بهارش پیداست
واه یعنی چی تنهایی نره تو خونه خوب دختر عموت چرا هیچی نمیگه دلیل رفتارهاش رو بپرسه
خو زدی دیوار خونش خش انداختی من بودم کلا دیگه دوس نداشتم ببینمت
بهونه بیا واسه دختر عموت نرو
نری بهتره
وسواس داره
حالا ول کن نری اینا به دختر عموت بگیا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
