سلام با همه چیزایی که دوستان تو این تاپیک میگن
کسی که توی اون زندگیه و صلاح کارتو بهتر میدونه، باز خودتی
همه مسئله بواسطه شوهرت که برادرشه بیربط بتو نیست. خدای نکرده اتفاقی بیفته زندگی تو هم دستخوش تلاطم های سخت میشه.
شاید اگه من جای تو بودم بهرحال خیلی تند حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم به خودش واکنش نشون میدادم
مستقیمش یه مدله غیر مستقیمش یه مدل دیگه
مستقیمش میرفتم و بهش میگفتم که بخوای نخوای رفتارات طوری تابلو و زننده اس که دیر یا زود همه میفهمن که تو با کسی در ارتباطی. مسائل شخصی تو و اینکه زن شوهرداری اصلا بمن ربطی نداره و از وقتیم فهمیدم به روی خودم نیاوردم
ولی الان پای زندگی منم در میونه و میترسم آتیشت دامنگیر زندگیم بشه، میدونم اگه خدای نکرده ادامه بدی و دوتا داداشات بویی ببرن (که منم نگران همینم) اونوقت اگه اتفاقی بیفته زندگی منم تو اتیش تو میسوزه
اینو گفتم بدونی برملا شدن راز تو به نفع منم نیس پس تا دیرتر نشده که دور و نزدیک دارن میفهمن یا برو مشاوره یا وکیل واسه اصلاح زندگیت و از راه درست زندگیتو اصلاح یا تجدید کن و پای زندگی داداشات دوتا جوان رو مثل فلانیا نکش وسط چون میدونی بفهمن خون ه که بپا میکنن و میشناسیشون.
در اینباره هشدار بهت دادم و دیگه بامن صحبتی ام نکن و منم شتر دیدم، ندیدم همین و تمام.
البته بهت هم توصیه میکنم با یه مشاور خوب هم میتونی مسئله ات رو درمیون بذاری
چون همونطوری که گفتی شوهر تو میتونه با وارد شدن به این ماجرا کل زندگیتونو زیر و رو کنه
پس به روی خود نیاوردن کار درستی نیست. با مشاور صحبت کن و راه درست رو با کمکش پیدا کن
شاید بشه اون هم بره مشاور و اگه مشاور بتونه به اون زن بیچاره کمک کنه و بهش بگه حتی نیاز به گفتن تو هم نشه.