عمت جواب این حرفشو میگیره دنیا طوری میچرخه ک تو وضعیتی قرار میگیره ک یاد همین حرفش میفته.
ی خاله دارم با شوهرش زیاد مشکل داشتن و دوتا بچه داشت هردوشونم ادمای خوبین ولی خب زیاد مشکل داشتن و خالم ک با خواهراش دردودل میکرد یهو دختر اون یکی خالم همیشه خودشو بزرگتر و عقل کل تر از بقیه میدونست و خودشو قآطی حرف بزرگترا میکرد برگشت گفت خاله طلاق بگیر چیه زندگی خودتو حروم کردی با ی لحن تلخ و بدی گفت من باشم طلاق میگیرم توله هاشم میندازم جلوش(ی جوری گفت ک یعنی بچه هاتو بنداز برو طلاق بگیر و علنا توله رو ب بچه های خالم گفت)قشنگ معلوم بود خالم دلش رنجید ولی چیزی نگفت.
زمان گذشت همه بزرگ شدیم و همون دختر خالم ازدواج کرد چ ازدواجی ک همش دعوا و درگیریای وحشتناک ک اتفاقا شوهرش ادم بیخودیه شکاک بد دهن دست بشکن و بزن داره و بدتر اینکه حتی ب خالم ک مادرزنشه توهینهای بد میکنه.دخترخالمم دو تا بچه داره قشنگ خدا جواب اون دل شکستنشو بهش داد.اون موقع ک خیلی راحت و با ی حالت خاصی برگشت گفت توله هاشو میندازم میرم حالا تو شرایطی بدتر از خالم گیر کرده ولی نمیتونه کاری ک گفت رو انجام بده.البته اینم بگم مدل مشکلات خالم با این زمین تا اسمون فرق داره ها.شوهر خالم کجا و شوهر این کجا.مشکل اونا تفاهم نداشتن بود ک باید بین خودشون حل میکردن چیز جدی نبود فقط بلد نبودن.ولی شوهر این واقعا عوضیه.
البته خوب مطمئنم خالم انقد مهربونه راضی ب این وضعیت نیست ولی خب میگن هیچ کسو سرزنش نکنین وگرنه تو موقعیتش قرار میگیرین راسته واقعا.