منم اوایل زیاد کاری به شوهرم نداشتم..ولی میدیدم هی میاد از دختره تعریف میکنه..کل کاراشونو انجام میداد...اونوقت من تو بیمارستان حالم بد شد بیهوش شدم به خاطر اینکه امپول زده بودم برا بارداری حالمو بد کرده بود.حالا خوبه مشکلم از شوهرم بود😶
قبلش که میخاستم برم به شوهرم گفتم بیا بریم گفت نه خواهر دوستم واجب تره..به خدا من و ول کرد رفت خونشون که کاراشونو بکنه....
بعد به شوهرم گفتم خیلی بهش علاقه داری برو پیش اونا..
که دیگه گم شدن از محل ما رفتن...
من که میگم مقصر شوهر خودمه....