2777
2789
عنوان

مامانم کلافم کرده...

429 بازدید | 22 پست

6 سال ازدواج کردم، یک دختر 5 سال دارم و الانم حاملم، اصلا دوست ندارم بیام خونه بابام از بس جو افسردس

مامانم اوایل ازدواجش زبان میخوند دانشگاه الزهرا تهران که بعد تولد خواهر دومم درسش ول کرد..... 

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

سه سال پیش دانشگاه آزاد روانشناسی ثبت نام کرد الان کنکور ارشد روانشناسی داد... حالمون بهم زده، فقط کلاس میره، یا درس میخونه، همش ناله میکنه که خستم از بس درس خوندم و سرم درد میکنه، کلا جو گرم خونمون رفته، غذا درست نمیکنه، حوصله هیچی نداره، همش در مورد دانشگاه و استاداش و اینا حرف میزنه، بابامم که میره سرکار و برمیگرده... خواهر کوچیکم امروز مثل چی داشت گریه میکرد، میگفت هیچ جا نمیبرن منو اجازه هم نمیدن من برم همش خونم حوصلم سررفته... 14 سالش


راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

فقط میخوام بدونم کسی هست مامانش مث من باشه 

اصلا راه حل اینکه یوقت من زندگیم مث مامانم نشه چطوری 

حتی دوست ندارم برای زایمانم بیاد خونم از بس ناله میکنه 

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

منم تو همون جو بودم عزیزم درست نشد متاسفانه.منم دوست ندارم برگردم اصلا 

مرسی که نظر دادی 

متاسفم که توهم این جو تجربه کردی ولی ممنون که بهم گفتی تنها نیستم

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

مامان منم ارشد خوند ولی ناله نمیکرد خیلی خودش اذیت شد تو سن بالا با بچه  اصن اوضاعی بودا ولی خب ما عادت داشیم چون سرکارم میرف قبلش 

بالاخره تموم شد جو مزخرفی بود من و خواهرم دانش اموز بودیم انگار مامانمونم دانش اموز بود .خیلی بده با بچه درس خوندن

اسم کاربریم ربطی به زایمان طبیعی نداره .انقد نپرسید 😅😅😅 یک وسیله جراحی دندونه 🙄🙄🙄🙄🙄
خيلي بده تمام حس خونه به مادره...

آره دقیقا

نقطه محور مادر و وقتی مادر سرحال نباشه و جمع خونه رو جمع نکنه انگار اون خونه همه مردن

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

درس خوندن بنی به شخص امید به زندگی و انگیزه و تلاش بده نه اینکه پیرش کنه کلافه ش کنه پس برای چی درس میخوته تو سن بالا که چی دلش میخواد الان استخدام شه ک نمیکنشش درک نمیکنم

اسم کاربریم ربطی به زایمان طبیعی نداره .انقد نپرسید 😅😅😅 یک وسیله جراحی دندونه 🙄🙄🙄🙄🙄
مامان منم ارشد خوند ولی ناله نمیکرد خیلی خودش اذیت شد تو سن بالا با بچه  اصن اوضاعی بودا ولی خب ...

آره منم کارشناسی خوندم بچم 3 سالش بود، هنوز تموم نکردم 

ولی پشیمونم 

حماقت محض بود

از حقوق شوهرم و بچم زدم، من نبودم همش درگیر درس و دوستا بودم، خیلی شرمندم بابت اون روزها، البته من فقط یسالش اینجوری بودم، بعدش دیگه کمتر به دانشگاه اهمیت میدادم، میرفتم دانشگاه ولی با دوستام نمی‌رفتم بیرون یا سعی می‌کردم در حد پاس فقط درس بخونم که خانوادم اذیت نشن


راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او
آره منم کارشناسی خوندم بچم 3 سالش بود، هنوز تموم نکردم  ولی پشیمونم  حماقت محض بود از ح ...

واقعن نمی ارزه مخصوصن اگه رشته هایی سحت که بازار کارم نداشته باشن ک اشتباهه .

اسم کاربریم ربطی به زایمان طبیعی نداره .انقد نپرسید 😅😅😅 یک وسیله جراحی دندونه 🙄🙄🙄🙄🙄
درس خوندن بنی به شخص امید به زندگی و انگیزه و تلاش بده نه اینکه پیرش کنه کلافه ش کنه پس برای چی درس ...

وای دقیقا منم همین فکرم، انگار اینجوری میخواد جایگاه برای خودش تو جامعه ایجاد کنه.... کلا خستمون کرده

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او

منم این جو رو داشتم اما برای من متفاوته یه کم دوست ندارم هیچوقت اون روزا برگرده 

مامانم دیسک گردن داشت 3تا از مهره هاش زده بود بیرون همه اش مریض بود و ناله میکرد بردیم دکتر فیزیوتراپی نوشت الهی بمیرم براش وقتی میرفت و میومد بی حال میفتاد یه گوشه بس که درد میکشید شکر خدا الان بهتره اما خب الانم سردرد ولش نمیکنه ام آر آی رفته گفتن مشکلی نیست شکر خدا اون چند وقتی که مامانم اینجوری بود همه ی ما چشمامون گریون بود حتی بابام و حتی دخترم و پسرم خیلی روزای بدی بود خونه سوت و کور بود بوی غذای مامانم تو خونه نمیپیچید صدای حرف زدناش اونقدر آروم بود که نمیفهمیدیم الهی شکر الان خیلی بهتره 

در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم. به پشت سرم نگاه کردم جاهایی که از خوشیها حرف زده بودیم جای دو رد پا بود و جاهایی که از سختیها حرف زده بودیم تنها جای یک رد پا بود به خدا گفتم:در سختیها کنارم نبودی ؟خدا گفت:آن رد پایی که میبینی من هستم در سختیها تو را به دوش می کشیدم خدایا تو بی نظیری 😍😍😍😍 آدمهارو نه تو سفر بلکه وقتی خرشون از پل گذشت بشناس******چند بار که به درد و دلت بگن چرت و پرت یاد میگیری از درد بمیری ولی از کسی کمک نخوایی😢😢 
منم این جو رو داشتم اما برای من متفاوته یه کم دوست ندارم هیچوقت اون روزا برگرده  مامانم دیسک گ ...

خیییییلی شرایط شما فرق می‌کرد 

مامانت بنده خدا دست خودش نبوده حالش 

من مامانم. با انتخاب خودش ما رو گذاشته تو حاشیه زندگیش.... دلم برای بابام میسوزه

راضيم به رضاى خدا تا محال عالم بشود ممكن او
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اجابت دعا

karbalaiii | 17 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز