سلام خانوما بعنوان یه مرد ازتون کمک میخام

چن وقت نامزد بودین؟؟؟من فک میکنم حق طلاق رو به این خاطر خاست که دید شما ظاهر و قیافه خیلی خوبی دارین و رابطتون با دخترا خوبه یا شاید از گذشتت کسی بهش گفته که با دخترای زیادی بودین شما و اینکه چون پدر و مادر نداره اگر یک روزی شما خطایی کردین(کتک یا خیانت یا هر چیز دیگه) خاسته خودش حق طلاق داشته باشه که بتونه جدا بشه چون پشتوانه ای نداره....استرس نامزدتون هم ممکنه این باشه که پسرا فقط رابطه میخان یا میترسه تو عقد باکرگیش رو بگیری ازش بعد ولش کنی و .... هزارتا احتمال وجود داره.بنظر من شماهم عی بهش نگو داری تحقیرم میکنی یا روحیم داغونه یا جدا بشیم یا دوسم نداری و .... ممکنه با خودش فکر کنه که شما پشیمون شدی....وقتی خودش میگه بهم فرصت بده.چرا بهش فرصت نمیدی؟بنظر من دوست داشتنت رو میتونی جوری دیگه بهش بگی که بفهمه واقعا دوستش داری و پشیمون نیستی.حتی روحیع نداشته باشی.مثلا بگو بریم خرید لباسمو تو انتخاب کن.یا براش کادو بخر....اگه این کارارو کنی زودتر بها اعتماد میکنه.هی بهش نگو میخام بیام پیشت تنها باشیم یا بغلت کنم یا ....بنظر من این خاسته های شما براش زوده....برو پیشش حتی اگه روحیه نداری وانمود کن خوشحالی.گل بخر براش.دعوتش کن رستوران و ....

همه خانم ها به همسرشون شک کوچیکی دارن هرکی بگه ندارم دروغ گفته

همسر من خیلی خوشتیپه.خوشگلع.و خوش قیافه.هزار بار بوده وقتی باهم بیرونیم دخترا خیلی بهش نگاه میکنن و منم به شدت ناراحت میشم.میدونم اهل خیانت نیست ولی همجنسامو میشناسم نگرانشم.....منم بوده بهش شک کنم.چون هیچی از هیچکس بعید نیست.شوهر من هم مثل شما مغروره و این خیلی تو زندگیمون تاثیر داشته منو نسبت ب خودش سرد کرده ...شما میتونین خیلی راحت و زود بهش ارامش بدین....اگه میدونی بهت شک داره...گوشیت بزار پیشش الکی برو بیرون ...یا مثلا گوشیت رو بزار دور از خودت وقتی زنگ خورد یا پیام اومد بهش بگو ببین کیه..چن بار اینجوری کنی شکش برطرف میشه...

همسرتون ممکنه مشکلی داشته باشه چه روحی چه جسمی، لطفا فرصتی که معقول باشه مثلا 2،3هفته رو بهش بدید.. درصورتی که این رفتارا ادامه داشتن مطمئن باشید که همسرتون یه مشکل داره ممکنه روحی باشه و دست خودش نباشه، ممکنه جسمی باشه و از فهمیدن شما ترس داشته باشه. لطفا دقیق تر و حساستر چشمتون رو باز کنید تا اگه خدای نکرده راه رو اشتباه رفتید هر2 فرصت داشته باشید

بنای ازدواجتون  دلیل ازدواجتون  نباید ترحم باشه  به هیچ عنوان.

کاملا دقت کنین   مخصوصا که تحصیلکرده هم هستین.

ازدواج نباید از سر دلسوزی باشه   پایه اش باید عشق و علاقه و دوست داشتن باشه

توجه کنین  توجه کنین  که  اگر نامزدتون بدونن  شما از سر ترحم و دلسوزی باهاش ازدواج کردین   خرد میشن  می شکنن 😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔

اگر شما حس ترحم دارید بنظر من با حس ترحم ازدواج کردن اشتباهه

اگر با این خانوم ازدواج کردید باید بخاطر خوشبختی خودتون بوده باشه چون دو روز دیگه بخاطر این حس ترحم همش ازش متوقع میشین و می‌خواین فقط اون بخاطر شما از خواسته هاش کوتاه بیاد چون شما بهش لطف کردین که باهاش ازدواج کردین

و وقتی توقع بیاد تو زندگی، زندگی دچار مشکل میشه

شما باید برای هم احترام قایل باشین و بخاطر خوشبختی خودتون تلاش کنید نه صرفا بگین بخاطر خوشبختی اون تلاش می‌کنم

اگر بخاطر بدست آوردنش جنگیدین پس بخاطر زندگی خودتون بوده نه اون، طرز فکرتون رو عوض کنید تا بهتر و شادتر زندگی کنید

الانم نگران نباشین، برای همسرتون یه کادویی چیزی بگیرین و برین دیدنش. اگر واقعا این مورد خیلی طول کشید میتونین به همسرتون کمک کنید با کمک یک روانپزشک استرس خودشون رو درمان کنن

یکم زمان بدین بهشون

بنظرم اینجا زیاد جای مناسبی برای مشاوره گرفتن نیست

البته که انسان عاقلی هستید و خودتون میتونین از بین نظرات، نظرات مفید را دریافت کنید.

یک چیز دیگه هم حیفم میاد نگم

لطفا اینقدر برای مردم زندگی نکنیم، ما عادت کردیم برای مردم زندگی کنیم، هر کاری می‌کنیم فورا نگاه می‌کنیم مردم چطور قضاوت مون میکنن. اگه نماز نخونیم برامون مهم نیست چون میگیم خدا میبخشه ولی وقتی دروغ میگیم و لو میره کلی عذاب وجدان و ناراحتی... چون مردم فراموش نمیکنن

برای همین وقتی شما گفتین آبروم رفت، دیدم برای شما هم زیادی مردم مهم هستن که پشت سرتون چی میگن یا در موردتون چطور فکر می‌کنند

مردم اگر مهم بشن دیگر آدمی رنگ آرامش را در زندگی اش نمیچشد.

زیاد نمی‌تونم تایپ کنم معمولا ویس رو ترجیح میدم، ولی امیدوارم تونسته باشم منظورم رو رسونده باشم.

آقای استارتر، دختر خاله ی من مدلش دقیقا عین خانوم شما بود، رفت پیش دکتر چاووشی معروفترین روانشناس ایران، براش تشخیص اختلال اضطراب فراگیر دادن که منشا اصلیش هم اعتمادبنفس پایین بود، نشانه هاش با نامزد شما مو نمیزد، کلی دارو بهش دادن با کلی عارضه که نهایتا شاید 10درصد تونست بهترش کنه،آخرم جدا شدن، خودتو تو بد مخمصه ای انداختی، کاش مخالفت خونوادت حداقل باعث میشد بیشتر تفکر و تحقیق کنی 

من وقتی عقد کردم 16 سالم بود با هیچ پسری حتی حرفم نزده بودم ولی انقدر ریلکس وطبیعی بودم الان یادم میاد خجالت میکشم 😂 بعضی وقتها هم میرم کاش یه ذره ناز میکردم و اطوار میومدم 😅حالا شاید نامزد شما داره ناز میکنه یکم صبر و تحمل  داشته باش خوب میشه خاله بازی که نیس امروز عقد کنید ماه بعد طلاق به عواقبش حد اقل برای اون خانم هم فکر کنید

از طرفی فکر میکنم چون از طرف خانواده تحت فشار هستید این رفتار خانوم اذیتت میکنه وگرنه درحد به ماه اول طبیعیه

با توجه به روابط حسنه گذشتتون با دخترها احتمالا حرفهایی به گوش خانواده همسرتان رسیده  که درباره حق طلاق پافشاری کردن🙋🙋

آدم ها با هم متفاوتند..اینکه دخترهای اطراف شما همه با اعتماد به نفس و روابط اجتماعی خوب بودن دلیل بر این نیست که نامزد شما هم دقیقا اونطور رفتار کنه..به نظرم نامزد شما یه فرد خجالتی هستش و اعتماد به نفس کمش هم  توی این رفتارهاش بی تاثیر نیست...و اینکه شما خودتون رو از همه لحاظ از اون سر تر و بالاتر میبینید توی رفتارش و کارهاش نشون میده..البته این نظر منه امیدوارم ناراحت نشید 

بزرگوار

شما خیبی عجولید

و هنوز هیچی نشده هی میگید همه کار کردم و...

بابا آروم تر

دختر پاک اینطوریه

ارتباط با جنس مخالف براش سخته

واین نکته ی مثبتیه

بنده

خانوادم مخااف ازدواجم بودند

چون همسرم مذهبی بود

با اصرار و خواهش های من کوتاه اومدن 

ولی بعدش همش حس تنفر ازشون داشتم

هی میومدن پیشم مثلا از صبح تا شب

تازه آروم میشدم موقع رفتنشون که میشد تازه حس نیکردم دوسشون دارن

ولی فردا میومد رتز از نو روزی از نو

شهر درسشون با من دو ساعتی فاصله  داشت

میرفتند سر درس

برمیگشتند برام غریبه بودن 

ولی ایشون صبوری به خرج دادند و تحمل کردند تا من دلم باهاشون یوی و شد و به قول معروف  پا دادم

حتی انتقالی گرفتند اومدن شهر من تو ناه اول

چون مطمئن شدن وقتی میرن این حالت من تشدید  میشه

هیچ وقتم منت سرم نذاشتند که به خاطر تو ال کردم و بل کزدم

شما یه کم دارید تند میرید

صبر کنید

فرصت بدید

صخبت کنید 

محبت کنید

تو قیافه رفتن چرا 

ایشون از نجابت و پاکی ارتباط گرفتن براشون سخته 

اول بسم الله میگید تو چهره اش اثری از خوشبختی نیست

عجیبه والا

فک کنم تو افکارتون یه کم باید تجدید نظر کنید

اول گفتی بهت شک داره بخاطر زیادی اجتماعی بودنت این شک ایجاد شده احساس من اینه که با خانوما راحت گرم می گیری و این میذاری پای اجتماعی بودنت چون اگه فقط با مردا راحت گرم میگرفتی شکی ایجاد نمی شد.. 

مورد بعدی اینکه همش داری از خودت تعریف میکنی اینکه خوبی خوش تیپی و.. اگر جلوی نامزدتم همینجوری رفتار کرده باشی امکان داره این استرس الانش بخاطر این باشه که بترس شاید به چشمت نیاد .. بخاطر همینم داره ازت دوری میکنه..بنظرم یکم این اعتماد به نفست کم کن و با تعریف هایی که ازش میکنی سعی کن بهش اعتماد بنفس بدی تا کنارت راحت باشه..

.

شما فرصت دادید ایشون حس  کنند بهتون علاقه دارند؟

هیچی نشده هنوز  موقعیت  پیش نیومده چندتا کار نشون بدید که محک بزنند

بعد میگید کنار کسی که دوست  داره حس آرامش داشته باشه نه استرس😨

من کاااملا ایشون رو درک نیکنم

چون خودم عییین ایشون بودم

ارتباط کرفتن با جنس مخالف برام وحشتناک بود ولی بعد شدن برام بهترین

خودشونو نشون دادند

صبوری کردند 

خوردم نکردند

که چرا تو چهرت اثری از خوشبختی نیست

خیییلی عجله دارید.

برادر من اگه واسه دلسوزی ازدواج کردی همین فردا جداشی بهتره شما همش میگی چون پدر و مادر نداره فلان چون کسی رو نداره فلان و یه مورد دیگه اینکه بعضی از دخترا خجالتی و سختن مثل خودم وقتی یاد کارا و رفتارم با همسرم میوفتم دوست دارم سرمو بکوبم به دیوار همسر منم دقیقا مثل شماست منتها خیلی صبوره حتی الان که 7 ساله با همیم و خوب شناختمش که اهل خیانت نیست ولی بازم با کوچیک ترین چیزا بهمم میریزم و مورد آخر اینکه یه کم بهش فرصت بده و جای اون فکر نکن و تصمیم نگیر بزار یه مدت عادی برین جلو و بیش از حد محبت نکن تعادل نگه دار