مادرشوهر من با اینکه دامادش هیچ پخی نیست و ی ادم مضخرفه همش ازش تعریف میکنه و حتی میگه پسرم اینجوریه دامادم اینجوریه
انقدر چشم حسادت دارن ک تا میخواست خواهرشوهرم بیاد خونه خدا شاهده فقط همون روزها ک می اومد لیوان بشقاب چینی فلاکس هی تو خونمون میشکست
حالا شوهرم اسنپه و نمیتونه باهام بیاد دکتر احتمالا منم مشکوک ب حاملگیم میخواهم برم دکتر میخواستم با پدرشوهرم برم پدرشوهرمم خیلی زن ذلیله و دختر پرست میترسم بفهمن حامله هستم یا مشکوک ب بارداریم ی اتفلقی بام بیفته حالا ن ک فقط باهام بیان کلا در هر صورتی میترسم بهشون بگم چون میترسم ی اتفاقی بیفته اخه خواهرشوهرم ی ساله تو اقدامه نشده و من ناخواسته اگه باردارم شده باشم ناخواسته هست....