سلام . من از دست مامان و بابام دلم پره . من هميشه بهشون احترام ميزارم از هر لحاظ بهشون كمك ميكنم . ولي اونا خيلي جديدا اذيتم كردن . زماني كه مجرد بودم يه بنده خدايي اومد خواستگاريم ك هيچي نداشت از لحاظ مالي . ولي ادم خوب و سالميه خوش قيافه م هست من اصلا قبول نميكردم ولي اونا همش بهم ميگفتن كه بعد مالي خيلي مهم نيست و اينا بعدا درست ميشه منم قبول كردم و زنش شدم . البته اينم بگم كه شوهرم ي حاميم حتي نداره و اينكه خيلي ادم صاف و ساده و صادقيه و بينهايت مهربون .خلاصه مامان و بابا بهمون كمك كردن خونه گرفتيم خودم چون شاغلم نصف خرج عروسيمو دادم بلاخره پاي ابروم وسط بود . ولي ي هفته بعد عروسي مادرم گير داد كه بايد پولشو پس بديم با حدودا بيست ميليون سود ما با بدبختي پولشو پس داديم ولي بازم همش شوهرمو تحقير ميكنن همش ميگن تو هيچي نداري و ..... شوهرم با ماشين من جايي بره بهش متلك مياندازن . ديگ خسته شدم از دست كاراشون . از ي طرفم شوهرم همش ميگه ك اونا خيلي بهمون ضرر زدن با سودي ك گرفتن . من موندم اين وسط چيكار كنم . البته اونا حتي برام جهيزيه م نخريدن خودم خورد خورد خريدم و دارم ميخرم در صورتي كه وضع ماليشون خيلي خوبه