2777
2789

اره

منم عاشقشم

ولی خیلی گرونه

دبل چاکلت ارزونتره و خوشمزه تر

پروفایلم عکس خودمه لطفا کپی نکنین❤ البته چیز خاصی نیس یه عکس از پشت سَرَمه قیافمم مشخص نیس ولی به هرحال متعلق به منه😁

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دبل چاکلت مارک کاله

۴ تومنه

عاااااالی

واسه کسایی که کاکائو دوست دارن

پروفایلم عکس خودمه لطفا کپی نکنین❤ البته چیز خاصی نیس یه عکس از پشت سَرَمه قیافمم مشخص نیس ولی به هرحال متعلق به منه😁

من بدم میاد ازش

فقط از اون بستنی لیوانی ها که سرش زی زی گولو بود توپی بود.وای خداعاشق اونام.هیچ جام نیست

میدانی جذابیت کار خدا به چیست؟اینکه بخواهند نامت را خراب کنند و بعد نامت ترند اول جستجوی گوگل شود🌹کاش می گذاشتند گمنام بمانی.سر زبان ها افتادنت برایشان بد تمام می شود ای دلیل خلقت عالم 😍روحی لک فدا یا رسول الله❤یک روز ...شاید جمعه...حوالی عصر یا حتی صبح...نمیدانم....بیا سر زمانش حرفی نزنیم که دل خون است و جان خسته...اما میدانم...یک روز از کنار دیوار کعبه مردی خواهد آمد با ندای انا المهدی...آن روز تمام قناری ها آواز خوشی سر می دهند.و زمین...این زمین یخ زده ...بوی بهار می گیرد...و آن روز تمام عالم حسینیه می شود...وقتی پسر فاطمه به بغضی ۱۴۰۰ ساله می گوید..همانا جدم حسین را تشنه لب شهید کردند😔و بقیع ....آه بقیع...اللهم عجل لولیک الفرج
منحرفا لایک فقط😶😶 از تسبیح که گزشت .. میخوام با شلاق بیوفتم به جونتون مفسدین فی الارض😒😒😡

خداروشکر یکی منحرف پیدا شد😅👍🏻

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز