بچه ها یه دوست داشتم میگفت بچه بودم جوجه رو رَنده کردم😬
سیم تلویزیون رو قیچی کردم😂
پایه صندلی رو شکوندم
تو عروسی ، کیک خامه رو کشیدم به موهام😂
دستم رو چسبوندم به بخاری دستم سوخت😂😂
خیار سرخ کردم دادم داداشم خورد😂
بدترینش که یادم نمیره سه سالم بود که نمیدونستم و پامو محکم گذاشتم رو جوجه داداشم😖😖 دل و روده جوجه پخش شد..داداشم عررر میزدا عرررر😳😳😧😧😩😩
و اینکه هر خرابکاری که میکردم میرفتم زیر پتو قایم میشدم.این نشونه این بود که من یجا یه گندی زدم😐😐😐هرکی میدید من زیر پتوام میگشتن دنبال خرابکاریم😒😒😒😒
یه خاطره دارم از لاکپشتم بگم؟
پسر داداشم کوچیک بود شاید سه سالش بود ولی خیلی درشت و تپل مپل بود دوتا جوجه داشت جوجه هاش سرظهر توآفتاب خوابشون برده بود گفت این تنبلا چرا خوابیدند پاشو گذاشت رو یکیشون که مثلا بیدارش کنه کلا له شد بعد خودش گفت خوب شدی؟؟خطاب به اون یکی جوجه گفت اگه توام بیدارنشی اینجوری میشی اونم بیچاره خواب بود بعد اونم له کرد خیلی چندش بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
