منو داداشم یه بار انباری رو آتیش زدیم
منو همون داداشم یه بار بخاری رو انداختیم رو فرش فرش سوخت
مامانم برام عروسکمی خرید می انداختم تو چاه دستشویی
دفتر شعر و خاطرات بابامو که به مامانم دوران جوانیش شعر ونامه نوشته بود پاره کردم
تو مراسم حنابندون داداشم با برف الکی موهای یه دختره رو آتیش زدم
یخچال رو باکارد سوراخ کردم چون می خواستم برفک بخورم بعد انداختم سر مامان بزرگم