یبارهم داداشم تصادف کرده زنگ زدن خونمون من گوشی روبرداشتم بهم گفتن ..منم رفتم ک ب بابا ومامانم بگم خونه اون یکی داداشم بودن در روبازکردم اول از خنده غش کردم ومیگفتن خب چی شده بگوماهم بخندیم منم گفتم جاسم تصادف کرده بردنش بیمارستان مامانم خاک توسرت تا دوروزفقط نفرینم میکرد
منم همینطورم ولی راه حلی پیدا نکردم متأسفانه ..بیشتر در مواقع عصبانیت دیگران اینطوری میشم مثلاً تو مدرسه و دانشگاه موقعی که استاد عصبانی میشد من میشم باز میشد و بعد هم به بیرون هدایت میشدم الآنم وقتی شوهرم عصبانی میشه یا یه چیزیش میشه من غش غش میخندم وبعدش دعوای سنگینی بینمون پیش میاد بعدشم تا دو روز گریه میکنم اصن تعادل ندارم
ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...😍