2777
2789
عنوان

خبرای بد+ وسط اونا =خنده های من

| مشاهده متن کامل بحث + 680 بازدید | 29 پست

منم دقیقا همینم و اصلا دست خودم نیست

دیدم عزیزانم از درد به خودشون پیچیدن و من فقط میخندم

مجبور شدم به خانواده همسرم بگم که اگه اتفاقی افتاد و خندیدم ناراحت نشن

میشه واسه رسیدن به خواسته هام یه صلوات بفرستی

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ببین بنظرم برو روان پزشک

مشکلت الان که گفتی من خیلی خندیدم ولی به عمقش که فکر کردم فهمیدم واقعا این موضوع میتونه خیلیی برات مشکل ساز باشه حالا از فامیلات میتونی خودتو قایم کنی 

پس فردا رفتی دانشگاه ازدواج کردی بچه دار شدی جواب اونارو چی میخوای بدی؟؟ خیلی ببخشید دور از جونت ولی فکر میکنن عقب مونده ای یا مشکل روانی داری 

حتما برو دکتر 

منم تقریبا همینم البته نه به این شدت

یهو خندم میگیره وقتی میخوام حرف جدی بزنم یا عصبی هستم

اتفاقا امروز داشتم بهش فکر میکردم الان اومدم سایت این تاپیک دیدم

به راه حلی رسیدید به منم بگید لطفا

خدایا عاقبت همونو به‌خیر کن

یبارهم داداشم تصادف کرده زنگ زدن خونمون من گوشی روبرداشتم بهم گفتن ..منم رفتم ک ب بابا ومامانم بگم خونه اون یکی داداشم بودن در روبازکردم اول از خنده غش کردم ومیگفتن خب چی شده بگوماهم بخندیم منم گفتم جاسم تصادف کرده بردنش بیمارستان مامانم خاک توسرت تا دوروزفقط نفرینم میکرد

منم همینطورم ولی راه حلی پیدا نکردم متأسفانه ‌..بیشتر در مواقع عصبانیت دیگران اینطوری میشم مثلاً تو مدرسه و دانشگاه موقعی که استاد عصبانی میشد من میشم باز میشد و بعد هم به بیرون هدایت میشدم   الآنم وقتی شوهرم عصبانی میشه یا یه چیزیش میشه من غش غش میخندم وبعدش دعوای سنگینی بینمون پیش میاد بعدشم تا دو روز گریه میکنم اصن تعادل ندارم 

ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...‌‌😍

بدبختی من  اینه ک دقیقا وسط مراسم ختم الکی خندم میگیره ..و هیچ کنترلی هم ندارم




 پروردگار من ... مهربون خدای بی منت ...ویژژژژه هوای بچه هامو داشته باش ..خودت مراقبشون باش ..خدایا من به خیر تو امید دارم ...

یه بارم خواهر شوهرم توپاش یه سوزن بزرگ تا نصف رفت داخل من اون لحظه دیم خندم گرفت ولی خدارو شکر شوهرم منو دید خودمو جمع کردم وگرنه فاجعه میشد ..

ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...‌‌😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز