<a href="https://www.ninisite.com/discussion/topic/4801961/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%B5"> «شعر۵»

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

معاشران چت نکنید از ثانیه ثانیه عمر من کم نکنید

😂😂😂😂😂

باشه من دیگه خفه

من هر وقت میام

اینجا میشه پرسش و پاسخ

نظرات و پیشنهادات و انتقادات 😝🙊🖐

1399/05/16

|

03:59

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

ای جاااان❤ نمیدونستم انقد هنرمندی خانوم 😍😘 بسیاااار عالی بود🌹🌹

فداتم

1399/05/16

|

03:59

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

عجب!! نماز شب جماعت 🙄

نگو سوتی دادم

مگه نماز شب و نمیشه جماعت خوند 🤕🤒

1399/05/16

|

04:01

عضویت: 1399/04/13

تعداد پست: 2267

‌

شب بخیر

غارتگر شب های

بی مهتاب من،

منّتی بر دل گذار،

امشب بیا در خواب من...

هوشنگ_ابتهاج#

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!

1399/05/16

|

04:01

2 نفر لایک کرده اند ...

عضویت: 1399/04/13

تعداد پست: 2267

گر مسلمان گر مسیحے گر یهود

آدمے باشید مذهب هر چه بود...👌💎

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!

1399/05/16

|

04:01

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

بچه ها شب خوش

من دیگه میرم

اعتصام توام ی نفسِ راحت بکش 😄

دوستون دارم ❤😙

1399/05/16

|

04:04

________

عضویت: 1398/05/29

تعداد پست: 13136

تو

را

آنقدر

می خواهم که یادم می رود

گاهی

زمانی

شاعری

بودم که سوزاندی جهانش را

I would love to be kind to me, i saw with all kindness

1399/05/16

|

04:04

6 نفر لایک کرده اند ...

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

کجا میری ؟ عمرا بخوابی الان؟

عجب

بابا

عجب

همتون دستِ من و خوندین

من و بد جوری سوزوندین 😂

1399/05/16

|

04:08

sanasaleh

عضویت: 1398/08/18

تعداد پست: 6508

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﻣﻦ"...ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ "ﺭﺍﻭﻱ" ﻣﻨﻢ

ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ

ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، "ﻧﻰ "ﺣﺼﯿﺮﻯ" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﺩﻝ"..."ﺩﻝ" ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ

ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ

"ﺩﻝ" ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ "ﺩﻟﺒﺮ" ﺷﻮﺩ

الهی و ربی من لی غیرک

1399/05/16

|

04:09

4 نفر لایک کرده اند ...

عضویت: 1399/04/13

تعداد پست: 2267

مثل موصل شده اِشغال دلم در دستت

عشق بی رحم تر از داعش و تکفیری بود💎💎

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!

1399/05/16

|

04:13

________

عضویت: 1398/05/29

تعداد پست: 13136

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﻣﻦ"...ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ "ﺭﺍﻭﻱ" ﻣﻨﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، "ﻧﻰ "ﺣﺼﯿﺮﻯ" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ...

کو آن شعله که من به گرد آن تاب خورم
کو آن لحظه که از کفش می ناب خورم
کو آن لبخند دلنشین دلبر
دیوانه کند ،خواب کند ،آرام شوم...

I would love to be kind to me, i saw with all kindness

1399/05/16

|

04:13

5 نفر لایک کرده اند ...

عضویت: 1399/02/07

تعداد پست: 6555

تو رو مث یه برده کجاها که نکشوندیم 🙄😕

ناملدا 😢😢

میگم چقد خسته ام نگو ازم بیگاری کشیدین 😤😤

1399/05/16

|

04:14

عضویت: 1399/04/13

تعداد پست: 2267

شب از چشمان تو فهمید که بهتر از سیاهی نیست

اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد

♣️💎

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!

1399/05/16

|

04:16