بسمه تعالی 💚
❤️
به امید یافتن گلبهار توسط فضای مجازی🙏🙏🙏
کوچ گلبهار ▪️فرزند مهدعلی 🔴
این داستان واقعی است 🚩🚩🚩
درحدود ۹۵سال پیش که قحطعی همه جا فرا گرفته بوده وخانواده های زیادی مجبور به کوچ بودن تمامی مردم با شنیدن اوازه نام آبادان (عبدان )قدیم وبه امید یافتن کار راهی آبادان میشدن
واما داستان واقعی گلبهار 💔💔💔
گلبهار دار ان زمان دخترکی خردسال حدود ۹الی ۱۲ساله درهیاهوی بچگی به همراه پدر بنام مهدعلی فرزندعلی سوزی زمان از طایفه کلاه سیاه بلوچ که درکوههای چک چک هیزم دان گودپیر وتخته مربا از توابع چاه دمیت کوه هفت چاه بخش سیراف کنگان استان بوشهر زندگی میکردند
قحطی و نبود مواد غذایی این خانواده را مثل تمامی خانواده های ان زمان اجبار به کوچ به سمت آبادان برای یافتن کار وتهیه مواد غذایی میکند
گلبهار که در هیاهوی بچگی به همراه خانواده وبه امید یافتن روشنایی وزندگی بهتر راهی میشوند در این کوچ گلبهار داستان ما به همراه پدر که مهدعلی باشه و عمویش علی وغلام فرزندمهدعلی وبرادرش علی هاتم پسر غلام وخواهرش نساء که هنوز در قید حیات هست در یک روز گرم مرداد راهی میشوند صبح زود از دیار خود یعنی کوه چاه دمیت و گود پیر به سمت بندر پرک و سیراف وکنگان وتمبک عازم میگردند ظهر ان روز به بندر پرک میرسند و در کنار لیر پرک منزل میگیرند▪️▪️ بندر پرک الان محل سکونت هاتم پسربرادر گلبهاروفرزندان غلام مهدعلی نوه ونتیجه های انهاست که الان همه به فامیلی بلوچی میشناسندواما بعد از استراحت ظهر از کنار لیر(نام درختی محلی) پرک راهی کوچ میگردنند تا از طریق سیراف و تمبک قدیم وکنگان منزل به منزل به ارزوی خود یعنی ابادان برسند بعد از چند روز پیاده روی و حرکت حد فاصله خرموج تا شهرها وروستاهای جنوبی بوشهر به سمت ابادان گلبهار قصه ما از شدت خستگی وراه رفتن زیادی مریض میشود تمامی خانواده یک روز منزل میگیرند شاید حال گلبهار بهتر شود
اما خستگی راه و گرسنگی و کمبود اب همگی دست به دست هم دادن تا گلبهار نتواند ادامه راه بدهد خانواده اوراه در زیر درخت صدر یا همان( کنار )به زبان محلی میگذارند و هرکدام به امید یافتن اب برای رفع تشنگی گلبهار به سمتی میروند گلبهار که خستگی و تشنگی وضعف را در چهره خود میبیند احساس مرگ میکند اعضای خانواده مجبور میشوند هر دو نفر به یک سمت بروند شاید ابی پیدا شود و گلبهار در زیر همان کنار پارچه ای به سر کشیده به امید رسیدن اب 😔😔😔
اما ان روز ابی پیدا نمیشود تا غروب اعضای خانواده غروب با مشکی پر اب به سمت گلبهار برمیگردند اما وقتی که به منزلگاه گلبهار میرسند اثری از او یافت نمیگردد تابه امروز
طبق شنیده ها از نساء دختر غلام مهد علی که ان زمان همسفر انها بوده الان هم در قید حیات هستند و در روستای چاکبگان بخش اسیر استان فارس هستند گفته میشه وقتی همگی در جستجوی اب بودند کاروانی در ان نزدیکی جای که گلبهار در زیر سایه ان درخت بوده استراحت میکرده رد شده تمامی گفته از زبان نساء معروف به (دی حاجی)بعد از ان اثری از گبهار نبود تاامروز اما ان روز خانواده هرچه میگردنند گلبهار را پیدانمیکنند دو روز در بیابانهای ان جای که گلبهار زیر سایه بوده میگردنند اما انگار گلبهار قطره اب شده رفته میان خاک خانواده با نا امیدی راه مقصد یعنی آبادان را پیشه میگیرند و برای همیشه گلبهار قصه ما بدست فراموشی وبرای همیشه رفت احتمال میرود همان کاروان که انجا رد شدند گلبهار را به همراه خود برده باشند ݪ
لذا از تمامی مردم خطه جنوب از شهرهای جنوبی خلیج فارس به سمت ابادان تمامی شهرها بخش ها روستا ها از همه ملت خونگرم جنوب ومردم و خواهران برادرانی که در فضای مجازی فعالیت دارند تا مردم شریف ابادان این داستان واقعی گلبهار را دست به دست کنید شاید از گلبهار اثری یافت کنند شاید در قید حیات باشد شاید از او فرزندی باشد احتمال میره بزرگ شده یا خودش به ابادی رسانده شوهر کرده یا با همون کاروان رفته یا کلا همان موقع توسط جانوران دریده شده باشه این تراژدی بر دلیل حدس و گمان هست
لذا خواهشمندیم ملت جنوب تا شهرهای جنوبی کسی این داستان مارا خواند از بزرگترهایش در مورد گلبهار چیزی فهمید به خانواده بلوچی در بندر پرک یا نساء در روستای چاکبگان مراجعه کندیا با این شماره تماس بگیره ۰۹۳۸۶۴۹۴۵۱۷واتساب
##$$
نشر حداکثری @@### این پیام دست به دست گردد خطه جنوب ایران به امید یافتن گلبهار 🚩🚩🚩🚩🙏