بچه ها من یه داداشی دارم 20 سالشه من 18 سالم هستش اون هی رو مخ من داره راه میره در حدیه که مادرم میخواد کتکش بزنه چون واقعا خیلی بده فکر کنید منو خاله هان داریم حرف میزنیم میخندیم بهم میگه درد یا بهش تو ماشین میگم داداشی کولرو بزن میاد کلی فحش بی تربیتی بهم میده میره دکتر اعصاب خیلی این روزا بهمون سخت میگذره سر سفره بهم اینقدر فهش داد بخاطر نادرم چیزی بهش نگفتم چندتا وسلیا برداشتم اومدم اتاقم درو قفل کردم ولی بخاطر اینکه صدای گریه مو نشنون رفتن تو دستشویی اتاقم بچه حالا من فقط 2 تا چیزو بهتون گفتم ولی فکر کتید جلو 20 نفر بهت فحش بده دماغتو بسوزونه حالا این هیچی یه مادربزرگ دارم خیلی پسر دوسته خیلی خیلی یعنی میاد بعضی موقعه 500 میده داداشم بوسش میکنه کلی ناز بعد میبینه من نگاه کردم 10 تومن بهم میده با چشم غره اون هی بهم میگه تو اتیشی میکنی من اصلا بهش تا حالا یه تو نگفتم همیشه احترامشو ناراحتم میکنم ولی امروزا منو مامانم ارامش نداریم حتی به مادرم میگه روانی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حس میکنم کوچیک بوده زیاد ازحد مورد لطف و توجه افرادی مثل مادربزرگتون قرارگرفته ومتاسفانه رفتارش برگر ...
اصلا این فکرو نکن برعکس من زندگی خوبی نداشته اون دو سالی که من به دنیا نیونده بودم خیلی بی پولی کشیده بودن من به دنیا اومدم وضعش خوب شد فکر کن تو 8 سالگیش اپاندیس شو عمل کرد الان اپاندیس نداره خیلی جیزا کشید تا بزرگ شد منم فقط بخاطر همین تحمل میکنم و گرونه حتی یکم تاقت ندارم
این تجربرو من داشتم داداشم گاهی بی دلیل گردنمو فشار میداد وقتی بچه بودم زود از کوره در میرفت قرص مصرف میکنه اسکیزوفرنی داشت بعضی وقتا دلم براش میسوخت گاهیم ناراحت میشدم
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که دراین گنبد دوار بماند