دلم گرفته ای دوست زمان غصه بامن!
بشین کنارم ای دوست زبان قصه بامن
دلم پر است ز ترسو ، نوای غم که آمد
وقتی تو را ندارم دلای خسته با من
دلم ز سردی تو ، کنار گل نشسته
بیا که از لب حوض خطر کمین گسسته
برای با تو بودن من از خودم گذشتم
شب بلندی امشب ،دوچشم بسته بامن
چرا دگرهمیشه،خموش و غصه دارم
دل تو پیش من نیست،هوای گریه بامن
هوای گریه بامن،هوای گریه بامن
ترنم_ترنم#