می خواهم اقلا یک نفر باشم
که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم
که با خود حرف بزنم
داستایوفسکی
کتاب ابله
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت....
حافظ
ازم پرسید: تا حالا عاشق شدی؟
گفتم آره
گفت چند بار؟
گفتم یک بار
گفت پس میدونی عشق اول هیچوقت از یاد نمیره؟
گفتم آره مطمئنم
گفت چه جوری باهاش آشنا شدی؟
گفتم از بچگی باهاش بزرگ شدم؛ تا چشم باز کردم تا الان اونو دیدم
گفت باهاش در ارتباطی؟
گفتم آره همیشه باهمیم
بغض کردم که گفت بهش میرسی؟
اشکم سرازیر شد گفتم آره
گفت منم عاشقم خیلی میخوامش زیباست ولی بهش نرسیدم
گفت خوش بحال عشقت چقد خوشبخته که تو رو داره و اینقدر عاشقشی
گفتم من خوشبخت-ترم که اون عاشقمه!
گفت حالا کی هست اسمش چیه؟ خوشگله؟
گفتم مطمئنم از عشق تو خوشگل-تره..اسمش رحمان رحیم حمیدو...اسماش زیادن ولی من صداش میزنم خداا..
سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین
حضرت محمد(ص) فرمودند: هرکسی مردم را از این دعا باخبر کند درگرفتاریش گشایش پیدامیکند🌹
گرچه میدانم نمی آیی ولی هر دم ز شوقت
سمت در می آیم و هر سو نگاهی میکنم!
﷽
گل من اخم نکن
اخم تو پایان من است
غم توخاتمه ے
چشمه ے باران من است
اوج دلتنگـے من
لحظه ے بے هم نفسیست
چشمه ے
عشق تو چون
شمـع فروزان مــن است💎
نه تو آنی که همانی
نه منم آنم که تو دانی
مولوی
دارم هوای جوانه در این خزان فصل پیری
در فصل چشمان سبزت این مأمن گرمسیری
ما هردوان خسته تنها در جاده ای بی نهایت
زیباست این حیرت اور بامن تو در یک مسیری
💎
تو گفتی عاشقی اما عشق کجا بود؟؟؟
دلم را بردی به هر سو و نوایی..
ببین اقتدارت تا کجا بود
آن روز که دلم هوایی میشد
بگو حواست به کجا بود؟؟؟
آن روز که بردی ز دلم هوش و حواس را
آن دل عاشق کشت دلم را تا ناکجا برد
. ببین حال و هوامو چه جوری نفس میکشم
تو زندونمو واسه هر پرنده قفس میکشم🕊️
ببین چه کردی با روزگارم که حتی طاقت دوری ندارم
ببین حالو هوامو دیگه تو نقاشیام کبوتر آزاد نیست واسه دل مرده ی من دیگه آزادی بهار نیست!
فصل خزونه
انگار که زمستونه حال دلی که این جور داغونه💎💎💎
ما به ناسازى ابناى زمان ساخته ايم
وسعت حوصله را مهر دهان ساخته ايم
وقت ما را نکند موج حوادث ناصاف
ما به اين سلسله چون آب روان ساخته ايم
نه سر گفتن و نه ذوق شنيدن داريم
با لب خامش و با گوش گران ساخته ايم
نقش اميد جهان روى به ما آورده است
تا چون آيينه به چشم نگران ساخته ايم
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارز به کاهی
بابا طاهر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
