آهی که بوی فاتحه می دهد غربت است
غریبــــــــم!
فاتحه بخوان
مــــرا💎
نوشته ها بهانه است...
مينويسم كه يادآوري كنم بيادت هستم...
باورش پای تو رفیق
دردونه یه قلبم مونس و هم همدم
دلیل هر خندم نیستی به مو بندم
هوری و هی محشر زیادی تو کمتر
سوخته بهارم باز خسته نشی خستم....💎
تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمد
دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست می گرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد......
سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام حسین
چقدر دور سَرت آفتاب میگردد
ستاره ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین!
تو سروری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین
سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین
اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پس کوچه های شام حسین!
دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام، حسین
خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!
سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم":
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین... السلام علیک یا قتیل العبرات و اسیر الکربات،مولانا اباعبدالله علیه السلام
ای صبا با تو چه گفتند
که خاموش شدی ،
چه شرابی به تو دادند
که مدهوش شدی ،
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که
خاکستر و خاموش شدی ،
تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و
دلها همه گوش ،
چه شنفتی که زبان بستی و
خود گوش شدی ،
خلق را گرچه وفا نیست
ولیکن گل من ؛
نه گمان دار که رفتی و
فراموش شدی …!
👤استادشهریار💎
آدمت میشم اگه حوام بمونی
یکمی لجبازی کلی مهربونی
گم شدم تو گرمیه اون دوتا چشمات
واسه من ستاره نه یه کهکشونی
آه! تا کِی زِ سفر باز نیایی، بازآ
اشتیاقِ تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجرانِ تو، ما را بکشد
گرهمان بر سرِخونریزی مایی، بازآ...
فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخیِ شراب، دل آزار و دلپذیر...
فاضل-نظری#
يارب مه مسافر من همزبان کيست ؟
با او که شد حريف و کنون همعنان کيست ؟
ماهى که چرخ ساخت به دستان ز من جدا
تا با که ، دوست گشته و همداستان کيست ؟
تا همچو ماه خيمه به سر منزل که زد
وز مهر با که دم زند و مهربان کيست ؟
آن یار نکــــــــوی من
بگرفت گلــــــــوی من
گفتـــــا که چه می خواهی
گفتــــم که همین خواهم
عمریست که مےبازمو
یــک برد نــدارم
امــا چـه کنمـ عاشق ایـن کهــنه قمارم
چه فرقی می کند
آن سوی دنیا باشم یا فقط چند کوچه آن طرف تر ؟
پای عشق که در میان باشد دلتنگی دمار آدم را در می آورد
از نردبـان بودن...
بسیــار غمگینم...
از آسمان بودن...
بسیـــار غمگینم...
تمرین کنم باید...
دیوار بودن را...
زندگی به من آموخت
همیشه منتظر حمله
احتمالی کسی باشم
که به او محبت
فراوان کرده ام.
ویلیام فاکنر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
