«شعر4»

دفترچه تلفن من پر از اسم‌های جور واجوره !

اما وقتی دنبال کسی می‌گردم که باهاش چند کلمه بتونم حرف بزنم، می‌بینم که به صورت مفتضحانه‌ای هیچ‌کس رو ندارم !

و اون اعدادی که جلوی اسم‌ها نوشته شده ، مثل اعدادی که روی یه چک بی محل نوشته شده، بی ارزش و مسخره هستن !

شاه‌شطرنج منی بارخ ماهت چکنم
باسپید دل وچشمان سیاهت چکنم
💕
تا ابد  در  دلی و  گاه‌  بگاهی  دیده
این همه زیر و بم گاه بگاهت چکنم
💕
سپه‌حسن‌توازتاب‌غزل بیرون است
من‌وامانده‌به‌اوصاف‌سپاهت چکنم
💕
بزم‌خورشیدودلم‌طاقت‌دیدارت نیست
درشبم با طپش صبح پگاهت چکنم
💕
روزها رفته‌‌واین ‌فاصله‌ها‌ سال شده
وای‌باروز وشب‌وهفته وماهت‌چکنم
💕
چهره ماه تو تا جلوه گر برکه ماست
در مدار تو بیایم سر راهت چکنم؟

💕

‌

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟

گفت: نخواه که خوب بشن، بخواه که همراهت بشن.

گفتم: یعنی تا ابد باید به تن بکشم این زخمارو؟

گفت: این زخما یه مرزن .. مرز بین چیزی که بودی و چیزی که شدی.

این مرزو باید همیشه حفظ کنی توو از این به بعد زندگیت، توو انتخاب‌هایی که خواهی داشت،

توو رابطه ات با آدم‌ها.

به مرور می‌بینی این زخم‌ها برات قابل درک میشن انقدر که دیگه دردت نمیاد؛

اینجاست که دیگه میشن برات یه جای زخم، نه خود زخم ..میشن یادگاری.. میشن تجربه

توو پیچ و خمای زندگیت وقتی بهشون نگاه میکنی

درسات رو یادت میارن و کمکت میکنن که قدم بعدیت رو محکم‌تر و سنجیده‌تر برداری.

این زخمارو دوست داشته باش، اونا تورو بزرگتر کردن.

👤پریسا زابلی پور

هاردی :
معذرت میخوام که بهت گفتم احمق !

لورل :
اشکال نداره،
خودم که میدونم احمق نیستم... 

ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑــــــﻪ ﺩﻟــﺖ ﺑﺎﺷـــﺪ …

ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫـــﺮ ﺟﺎﯾـــﯽ ﻧﮕــﺬﺍﺭ …

ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻣـــے ﺩﺯﺩﻧــﺪ …

ﺑـﻌـﺪ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﻧﺨـــــﻮﺭﺩ

ﺟــﺎے ﺻﻨــﺪﻭﻕ ﭘﺴـــﺖ !

ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳطـﻞ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻣﯽ ﺍﻧــــﺪﺍﺯﻧــــﺪ !!!

ﻭ ” ﺗـﻮ ”

ﺧﻮﺏ مـــے ﺩﺍﻧــے ﺩﻟــےﮐــﻪ

ﺍﻟﻤﺜﻨﯽ ﺷـﺪ !

ﺩﯾـﮕﺮ ﺩﻝ ﻧـﻤــــے ﺷــﻮﺩ …❤

آدم ها فقط آدم اند!نه کمتر و نه بیشتر
اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی، آن ها را شکسته ای و اگر بیشتر حسابشان کنی ، آن ها تو را میشکنند
میان آدم ها باید عاقلانه زندگی کرد...

به قبرستان گــــذر کردم کم وبیش

بدیــدم قبــــر دولتمنـــــد و درویش

نه درویش بـــی کفن در خاک رفته

نه دولتمنـــد برده یک کفــــن بیش

ــــــــــــ🖤ــــــــــــــ

بهترین جای دلم تا به ابد خانه ی توست

آخرین حرف غزل قصه و افسانه ی توست

گرچه از حافظه ی آینه ها پاک شدم

شمع من باش که جانم همه پروانه ی توست❤❤

۶۰ تا از پستهای منو لایک کرده!  

تو تاپیک های مختلف

تنها چیزی که غیر ممکنه فقط خود غیر ممکنه ضربه رو همیشه از اونی میخوری که بیشترین اعتماد رو بهش داری 

در بی رحمی دنیا همین بس که هرچی بهت بده 

در ازاش چیزی رو ازت میگیره 

تو انتخاب میکنی چه چیزی رو بدست بیاری

 ولی در چیزی که میدی حق انتخاب نداری.💔

من می بخشم؛

نه چون آدم پاک و خوبی ام،

فقط از تنفر خسته شدم...

| 

این حق ما نبود 

این خون بہ جگر شدن ھا 

این غرور ھای بر باد رفتہ 

این غم ھا ک بہ وسعت اقیانوسند !

حق ما عاشق شدن بود 

نفس کشیدن در ھوایی کہ ھواییمان کند 

حقمان بود کہ کسی را برای خود داشتہ باشیم 

در آغوش خود 

در ذھن خود 

در قلب خود ...

حقمان  بود جوانی کنیم 

دیوانہ وار دیوانگی کنیم ....

ما حقمان بود کہ نوازش شویم

حقمان بود کہ طعم شیرین خواستہ شدن را بچشیم! 

اما حالا اینجاییم !!!

در کھکشانی از تنھایی 

و دست بہ خودکشی زدہ ایم 

برای ادامہ ی حیات !

چہ تراژدی غمگینی ...

اینکہ روحت را سلاخی کنی 

و بہ دستان باد بسپاری 

اینکہ اجازہ ی عاشق شدن

اجازہ دوست داشتن 

اجازہ ی دوست داشتہ شدن را نداشتہ باشی 

و دیگران بنشینند و

با لبخندی مریض در گوشہ ای از ذھن آلودہ شان 

دست و پا زدنت را نظارہ گر باشند 

دست و پا زدنی بیھودہ 

در منجلابی از تنھایی ھا 

و این دیگران ھمان ھایی ھستند کہ روحشان را بہ حراج گذاشتہ اند 

فروختہ اند بہ شیطان !

ھمان ھایی کہ چشمان یخ زدہ و پوزخند ھای بیمارگون شان 

سوھانی است بر قلب تکہ پارہ ات !!!!

حق ما این نبود کہ نفس بکشیم و زندہ نباشیم !

بانوی ارغوانی 

❣🍁🍃

بهترین آرزو اینه  که

کسی اسیر آدم های یک روزه نشه !

اصلا میدونی آدم های یک روزه کین؟

تو یک روز میبینیشون

بعد هزار روز بهشون فکر میکنی،

هزار ساعت باهاشون قدم میزنی،

هزار تا یکی دوستشون داری،

آخرش هم کلی آدم که یک عمره کنارتن

اما تو هنوز درگیر اون یک ساعته ای...

👤مهدیه صالحی