مامانم خواب دید داشته سمنو میپخته خیلییییی زیاد خود به خود خودش هی زیاد میشده ؛ یه قسمتی از دیگ باز میشه و سمنو ها میریزه بیرون خیلیییی تو خواب حرص میخوره تا اینکه میره قابلمه میاره و جمعش میکنه زندایی بابام تو که فوت کرده تو خوابش بوده اونم و به مامانم کمک میکرده بنظرتون تعبیرش چیه؟