2737
2734
عنوان

دلنوشته های عاشقانه من...قسمت سوم

60 بازدید | 0 پست

اینبار نوبت تو بود...

انگار میفهمیدی که من قبلا چقدر نسبت به تو جبهه گیری داشتم...

وقتی که در دلم جایی برای خودت باز کردی،حالا تو جبهه گیری کردی...

هرچه میگفتم ضدش را میگفتی...

اگر میگفتم این ماست سفید است،میگفتی‌ نه!کی گفته؟؟ماستای ما سیاهه...

ولی من دیگر هیچ جبهه ای علیه تو نداشتم...تو یگانه شاه قلبم بودی....

جلوی جمع بامن کل کل میکردی...

گفته هایم را تکذیب میکردی...

با نظراتم مخالفت میکردی...

من هم کوتاه نمیامدم...

راه کل کل را پیش میگرفتم...

توهم که بدت نمیامد تا اخر دنیاهم میتوانستی کل کل کنی...

ولی من دلم نمیامد...با هر جمله ای که میگفتی فدایت میشدم و آخر سر میگفتم:بله شما درست میگین...

دیگر معتادت شده بودم...

ساعتها غرق عکس هایت بودم...

ساعتها به کتاب زیستم نگاه میکردم و تورا میدیدم...نمیدانم چرا...من که هرگز همچین حس هایی نداشتم...

دوستانم را کناری گذاشته بودم و توراهم کناری دیگر...

منتظر بودم عمل معمولی انجام بدهی تا من با عکس العملی خاص باتو حرف بزنم...برایم مهم نبود که فکر کنی من دختر آویزونی ام...اصلا مهم نبود...مهم خود تو بودی...خود خودت...

نسبت به تو حس مالکیت عجیبی داشتم...نمیتوانستم دختران دیگری را ببینم که باتو حرف میزنند...

ولی تو بیرحمانه شات پیشنهاد دختران را نشانم داده بودی...ولی آنچه که قلبم را به درد اورد پیشنهاد آنها نبود...شکلک های خنده ای بود که تو ارسال کرده بودی...انگار بدت هم نمیامد...نمیدانم چه در وجودم شد که عصبی شدم...فشارخونم بالا رفت...خون به مغزم نرسید و تمام نیرویم در انگشتانم جمع شد تا پیامی بنویسم و اعتراضم را به گوشت برسانم...هرچقدر سعی کردم محترمانه حرف بزنم نتوانستم...مگر میشود دختر باشی به کسی علاقه مند باشی بعد نسبت به چشم های هرزه ای که روی او زوم است بی تفاوت باشی؟؟معلوم است که نمیشود...

باخودم گفتم اینبار میگویی به تو چه ربطی دارد...تو کی هستی اصلا؟شاید من بخوام به پیشنهادهاشون فکر کنم به تو باید جواب پس بدم؟؟

منتظر جوابت نشستم...وجدانم قبول نمیکرد پیام را پاک کنم ولی قول داده بودم اخرش معذرت خواهی کنم حتی اگر بدو بیراه هم به من بگویی...

ولی دعوایم نکردی...فحش هم ندادی...نگفتی به تو ربطی ندارد...ولی یک جوری به من فهماندی که برایت مهم نیستند...

بر عهدم وفادار ماندم و معذرت خواهی کردم...فکر میکردم جوابم را نمیدهی...ولی نوشتی:قول میدم دیگه تکرار نشه...

و دیگر هم تکرار نشد...❤

دلنوشته# عاشقانه# حنا#  

یه دعا برای رسیدن به خواستم مهمونم میکنی؟؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mobina004  |  2 ساعت پیش
توسط   nimafamili4  |  1 ساعت پیش