شعر
با انگشتای دستش مامان لولو می سازه
منم دارم میخندم لولو چه حقه بازه
مامان من و می بوسه ملچ مولوچ و آبدار
خیس میشه لپای من ، اِی مامانِ خرابکار
لباسامو در آورد بو کرد اون و هزار بار
گفت که بوی بهشته عطر تن تو انگار
من و نشوند تو وان و خرسی و داد به دستم
آخ که چه کیفی داره توی حموم نشستم
می ریزه روی سرم شامپوی رنگارنگ و
بهم میگی می بندی اون چشای قشنگ و
آب و کتک میزنم آب می پاشه تو چشمام
مامان میگه عزیزم گوش نمی دی به حرفام
ماه چین