حالا شما ها میگید خواهرم یا برادرم رو دوست داشت مادرم
من چی بگم که یه پسر دایی داشتم ، یه دونه برادر زاده هم بود
چون مو بور و چشم عسلی و سرخ و سفید و تپل بود(ملاک زیبایی تو این خوانواده بور بودنه ) من چشم و ابرو مشکی بودم با موهای خرمایی خیلی روشن ولی خب خیلی ریز میزه بودم تو اون غولا
مادرم به تمام معنا دوستش داشت
یعنی میمرد براش
از شانس من مامان و باباش شاغل بودن ، این عجوبه هم همش خونه ی ما بود
مامانم مستقیم تو چشمام نگاه میکرد میگفت زرد. ..حالا ادامشو نمیگم
چون همش رنگ و رو نداشت صورتم اینو میگفت 😒😒😒
الان میگه خب دوستش داشتم دیگ
اشتباه کردم ، تنها بچم برام موند
اونا بی وفا هستن و بهم سر نمیزنن تو پیریم