بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هیچی خونه بودیم و سعی میکردم به بچه ها شیر و مایعات زیاد بدم
خودم شدیدا استخون درد بودم مخصوصا گردنم و ستون فقرات
اما دخترم پاهاش درد داشت و دومرتبه خون دماغ شد
منم یه مادرم . پسرمو دوسش دارم . ولی عزیزمو . به دست بی بی میسپارم . بی بی قبول کنه . بشه مدافع حرم... یه روزی به منم میگن مادر شهید ان شاالله...مادر که باشی ، آرمانت که شهادت باشد ، همت و چمران میپرورانی ... پای خاندان علی که در میان باشد ، خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم میوه دلم ... (واسه اونایی که میگن چرا آرزوی مرگ بچه تو میکنی میگم که شهادت و مرگ باهم فرق دارن . قبل ازاینکه قضاوت کنین ، درباره اجر شهید و فرقش با موت ، تحقیق کنین و بعد کنایه بزنین.)
منم یه مادرم . پسرمو دوسش دارم . ولی عزیزمو . به دست بی بی میسپارم . بی بی قبول کنه . بشه مدافع حرم... یه روزی به منم میگن مادر شهید ان شاالله...مادر که باشی ، آرمانت که شهادت باشد ، همت و چمران میپرورانی ... پای خاندان علی که در میان باشد ، خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم میوه دلم ... (واسه اونایی که میگن چرا آرزوی مرگ بچه تو میکنی میگم که شهادت و مرگ باهم فرق دارن . قبل ازاینکه قضاوت کنین ، درباره اجر شهید و فرقش با موت ، تحقیق کنین و بعد کنایه بزنین.)
پسر خاله ی من گرفته بود. هیچی نمیتونست بخوره میگفت از مری تا روده م اتیش میگیره. درد میکشیدا. میگفت ...
من دختر کوچیکم شش ماهشه
یه جوری بالا میاورد طفلی ، که فکر میکردم معده اش داره بالامباد
منم یه مادرم . پسرمو دوسش دارم . ولی عزیزمو . به دست بی بی میسپارم . بی بی قبول کنه . بشه مدافع حرم... یه روزی به منم میگن مادر شهید ان شاالله...مادر که باشی ، آرمانت که شهادت باشد ، همت و چمران میپرورانی ... پای خاندان علی که در میان باشد ، خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم میوه دلم ... (واسه اونایی که میگن چرا آرزوی مرگ بچه تو میکنی میگم که شهادت و مرگ باهم فرق دارن . قبل ازاینکه قضاوت کنین ، درباره اجر شهید و فرقش با موت ، تحقیق کنین و بعد کنایه بزنین.)
تمام کارا رو عادی انجام میدادم چون فکر نمیکردم کرونا باشه
اول دختر کوچیکم شش ماهشه تب و اسهال استفراغ ، کفتم شاید از دندونشه . دکترهم بردمش گفت طوریش نیست
بعد که دختر بزرگم و خودم و بقیه کرفتیم ، فهمیدم کروناست
منم یه مادرم . پسرمو دوسش دارم . ولی عزیزمو . به دست بی بی میسپارم . بی بی قبول کنه . بشه مدافع حرم... یه روزی به منم میگن مادر شهید ان شاالله...مادر که باشی ، آرمانت که شهادت باشد ، همت و چمران میپرورانی ... پای خاندان علی که در میان باشد ، خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم میوه دلم ... (واسه اونایی که میگن چرا آرزوی مرگ بچه تو میکنی میگم که شهادت و مرگ باهم فرق دارن . قبل ازاینکه قضاوت کنین ، درباره اجر شهید و فرقش با موت ، تحقیق کنین و بعد کنایه بزنین.)