نمیدونم چمه
خوشحال نیستم...مدیر عامل مون همش تو نخ م...منم بهش محل نمیدم..بعد ساعت کاری بهم زنگ میزنه...از چهار باز زنگ یکبار جواب میدم...وقتی کلا جوابش نمیدم...زنگ میزنه معرف من که خانم فلانی خیلی میره مرخصی یا خیلی آرایش میکنه یا بدون هماهنگی ریسش جیم میشه...حالا اونجا ۱۰۰ نگهبان داره...بخوای هم نمیتونی جیم شی....خواهرم دو شب میاد اینجا...به خودش زحمت نمیده از جاش بلند شه...من از سر کار میام باید ظرفهای اینا رو هم بشورم...حتی کمک تو جمع کردنش هم نمیکنه...شام میخوره جیم میشه...همش با پسرش جر و بحث میکنن...منم امشب یه تیکه لواش برداشتم ...اومدم اتاقم که دیگه نبینمشون...
یه پرونده حقوقی هم دارم...رفتم کلانتری شرح ماجرا نوشتم...افسر پرونده از پرونده م شماره من برداشته بهم زنگ میزنه...😎😎😎
این دیگه کحا دلم بزارم
فقط افسر کلانتری بهم گفت اگه شرایط ازدواج با مثلی من داشتین جوابتون چیه
منم گفتم ازدواج با آگاهی چی سخته
دیگه زنگ زدن بدش نمیدونم واسه چیه