عروسمون همیشه ناهار و شام خونمونه.دست به سیاه سفیدم نمیزنه بخاطر اینکه میدونیم مشکل روانی داره همش میگیم مث ملکع بشینه ک فقط باز جنجال راه نندازه.تاپیکا قبلمو نگا کنید سر کتک زدن بچش هم نوشتم.امروزم طبقمعمول بیدار شد منو خواهرم خواب بودیم دیدیم باز سرو صدا میاد..پاشدم اون داشت میرفت خونشون.مامانم گفت بهش ناهارشو دادم خورده پاشده گفته بازم میخوام.ناهار جیگر بود و یه مقدار خیلی کم واس منو خواهرم مونده بود.مامانم بهش گفته باشه برو ببر یکمم واس دخترا بزار.گفت همینو ک گفتم اتیش گرفته.جنجاا به پا کرد.بعدم پاشد رفت وسیله ها خونشو شکوند بچه هارو انداخت پیش ما نمیدونم کجا رفت..داداشمم سرکار بود بابام بهش زنگ زد گفت بیا زنتو جم کن باز جنون گرفتش😟چنماه یبار این بازیا و دعواهارو راه میندازه مامان بابام دیگه پیر شدن.همه چی واسشون فراهم کردیم خونه ماشین پول کوچیک ترین کمبودی ندارن..همیشه نمیدونم چرا خانواده شوهرو مقصر میدونید اینجور عروسایی همپیدا میشه..ما شب و روز دعا میکنیم یه چیزی بشه این دست از سرما ورداره یا ادم شه.قطع رابطه هم نمیکنه.خو باشه ما بد اون خوب.چرا قط رابطه نمیکنه.کوچیکترین چیزیم بخریم سریع اخماش میره تو هم.به جان بابام روزی ۱ تومن خرید میکنه همش بازاره..خونش جا نداره انقد وسیله و دکوریجات داره..ما اصلا خونشم نمیریم من ۵ سال یبار خونشم ندیدم از اینور اونور میشنوم.ولی این میدونه من چنتا لباس زیرم دارم.