روابطتون چطوره؟کی شبیه اون یکی شده.با خواسته هاتون چه میکنید.با ذکر مثال بفرمایید
فقط جنجال و جبهه گیری نکنید
من رسما سر اختلاف نظرامون عمرم رفت.نمبخواستم بچه دار بشم شدم.تازه اولین بارداریم که سقط شد باهام دعوا میکرد که تقصیر توئه رفتی باشگاه و زعفرون خوردی و... الان که بچه م هشت ماهشه سر آموزش و تربیتش هم نظر نیستیم.گاهی فکر میکنم هردومون با یه همسر شبیه به خودمون خوشبخت میشدیم
ببخشیدمیشه واسه تاپیک قبلیم گزارش بزنین حذف بشه🙏عکس گذاشتم نمی تونم پاک کنم ممنون میشم
من خیلی دست و پا زدم برای بهتر شدنمون ولی دیگه نا امیدم.احساس میکنم حقمه یه زندگی عاشقانه داشته باشم.از طرفی هم وجدانم اجازه نمیده بچه م قربانی خواسته من بشه
تو چیا خب اختلاف دارین
بچه ها همهمه نکنید یکی یکی حرف بزنید😂
ی چیز دگ هم هستا فک کن چندین ساله با عقاید و افکار قدیمی بزرگ شده زمان میبره بروز شه
بستگی داره، برای بعضی مشکلها میشه راه حل درست کرد، با گفتگو، با مشاوره ، با گذشت کردن، با مطالعه و...
ولی یموقعهایی اونقد مسائل حاده که نمیشه ازشون گذشت
دختر خالم از اول مشکلاتشون حاد بود و میسوخت و میساخت و الان بعد ۱۰ سال با دوتابچه مدرسه ای داره جدا میشه
با مشاور صحبت کنی بهتره بنظرم
من و همسرمم همین جوری هستیم البته این اختلافات تو خانواده هامون خیلی خیلی عمیق تره و به چشم میاد .خیلی مسایل اون کوتاه اومده یه جاها هم من کوتاه اومدم . تربیت رو تقریبا به من سپرده ولی خیلی جاها قانعم کرده و نظر خودشه
هیچکدوم شبیه اونیکی نشدیم. همچنان من از خواسته هام میزنم و بالاجبار کوتاه میام
