سلام.همسر من تک پسره و سه تا خواهر بزرگتر داره که از اونا نمیگم فعلا...خودمم تک دخترم و سه تا برادر بزرگتر..من حدود 7 ساله ازدواج کردم اوایل خیلی سر وابستگی همسرم و مادرش دعوا میکردیم.بعد گذشت زمان عادی شد...هر جا بخوام با شوهرم برم باید مادرشو بیاره..مثلا جمعه همکار همسرم دعوتن باغمون و مادرشم میاد..میخوام کمکم کنید یحوری بهش بگم وقتی دوستانون هستن لااقل قبول نکنه که بیاد.یبارم باز همین اتفاق افتاد و من دو روز قبلش بهش گفتم اگه دوستمون ناهار بیاره من روم نمیشه بگم غذا بیشتر بزار مادرشوهرمم هست ولی اگه خودم ناهار درست کردم به شما میگم.و ما مهمون شدیم و با یه تلفن همسرم به مادرش اون قبول کرد و اومد...من نمیدونم چرا سر سوزن درک نداره..درصورتی که دختراش اصلا با خانواده همسراشون رفت و امد ندارن یا رو نمیدن.😭😭😭
مشکل شوهر شماستکه البته مشکل خودمم هست باید یک مرزی قائل بشن بین همسر و مادر که متاسفانه اصلا کوششون بدهکار نیست هر مخالفتی هم کنی زندگی خودت خون میشه چون مادر و پسر اوکی هستن این تویی که بدی (طرز فکر اونا رو گفتما سوتفاهم نشه عزیزم😍)
این نیز بگذرد...خداییش قشنگ نیست امضام؟ در هر حالتی بهت گوشزد میکنه که این حال گذراست چه غم چه شادی یعنی درواقع این دنیا گذراست پس چه بهتر اگر خیلی به خودمون سخت نگیریم و مهربون باشیم با هم
میدونید بچه ها...مشکل از شوهر خودمه..ولی من میگم توو پیر شدی خرفت شدی .تو باید بفهمی درک داشته باشی بگی شما جووتین شاید پیش من مهمونا راحت نباشن...بخاطر همین میگم چطوری بهش بگم.
صدردصد ربط داره اگه باهاشون یجازندگی میکنی که صددرصده
مثل من 😭😭😭
با مادر شوهر و دو تا خواهر شوهر و یک مستاجر که اونم برعلیه من کردن توی راه پله که سلام میکنم هیییییچ کس جواب نمیده حتی اون مستاجر عفریته!!!
این نیز بگذرد...خداییش قشنگ نیست امضام؟ در هر حالتی بهت گوشزد میکنه که این حال گذراست چه غم چه شادی یعنی درواقع این دنیا گذراست پس چه بهتر اگر خیلی به خودمون سخت نگیریم و مهربون باشیم با هم
این نیز بگذرد...خداییش قشنگ نیست امضام؟ در هر حالتی بهت گوشزد میکنه که این حال گذراست چه غم چه شادی یعنی درواقع این دنیا گذراست پس چه بهتر اگر خیلی به خودمون سخت نگیریم و مهربون باشیم با هم
صدردصد ربط داره اگه باهاشون یجازندگی میکنی که صددرصده
یجا نیستیم ولی طول هفته حداقل سه بار قیافه نحسشو میبینم الانم ده روزه خبرش عمل کرده خراب شده رو سرمن جاییم نمیره. عادتم ندارم ناراحتیمو بروز بدم خودخوری میکنم. مهمونی میاد تفریح میاد عروسی میاد. امشبم عروسی دعوت بودم بخاطر عنتر نرفتم خبرشون بچه های دیگش حتی زنگم بهش نمیزنن
خدایا بابت همه چی شکرت🤲🏻 خدا رحمان و رحیم هست، به منم نی نی داده😍تو تاریخ400/02/24 بی بی چکم مثبت شد😍خدایا خودت نگهدار فندوقم باش میدونی که۲۳ماه منتظربودم،خدایا ازت میخام به بزرگی خودت هرکس مثل من منتظر معجزه از جانبت هست،به حق بزرگیت دلشو شاد کن،الهی آمین🤲🏻💐😘
ای بابا 7 ساله دارم میجنگم ..الان که خیلی بهتر شده..شوهرم یه وقتایی یعنی بیشتر موقعها میرفت خونشون و اونم قشنگ پذیرایی میکرد حتی یه زنگ نمیزد توام بیا..فاصله خونمون یه کوچه بود..
الان مشکل زندگی من فقط اینه که شوهرم درک نداره که ما دو تامون یه خانواده ایم و واسه خودمو برنامه داریم و ما باید واسه خودمونم زندگی کنیم.همش میگه مامانم کسی رو نداره.تنهاس.در صورتی که مامان خودم تنهاس پدرم 4 ساله فوت شده.ولی بیا ببین عروسا چقد باهاش شادن که خودشون میگت هیچوقت مزاحمشون نمیشه .ازش متنفرم.