پدرشوهر م عمل دیسک داشت همسرم برد بیمارستان...چند روزه مرخص شده ...
نگو زمان عمل یه دانشجو که پرستاری میخونده اومده پدرشوهرمو ببره اتاق عمل اشتباهی برده یه طبقه دیگه...شوهرمم اونجا بوده پرسیده خانوم شما پرستاری؟گفت نه دانشجوعم...
بعد پدرشوهرم گفته پسر منم پرستاری در اومد قبلا نرفت خوشش نیومد...
خلاصه فرداش شوهرم میره و خواهرشوهرم میاد جاش بمونه...پدرشوهرم میگه دختره اومده گفته پدر میگی دخترت بیاد پیشم؟ادرس یه اتاق و داده خلاصه خواهرشوهرمم رفته و فهمیدم که میخواسته باشوهرم اوکی شه.شوهرم وقتی شنید خشکش زد باورش نمیشد پدرش جلو من این حرفو بزنه...من ناراحت شدم...اخه تا یه زن چراغ سبز نبینه چرا باید همچین کاریو کنه...اومدیم خونه شوهرم کلی گریه کرد قسم خورد..که بقران به جون مادرش همون چند کلمه رو حرف زدن و تاکید داشت که پرستاره اصلا قیافه نداشت و محجبه ام بوده...
خیلی اعصابم خورده پدرشوهرمم اونجوری نیس بخواد حرصمو در بیاره...😢😢نمیخوام شوهرمو من یه زندگی اروم میخوام
همش میگم نکنه باهم لاس زدن