من و یکی از قوام ساقدوش بودیم
فیلمبردار گاو گفت باید تو ماشین عروس و داماد باشیم
از خجالت مردم
بعدش وقتی رسیدیم تالار ما باید اول میرفتیم تو
داداشم نمیدونست من ساقدوسم حالا دست در دست پسره داشتم میومدم تو فیلمبردار هم فیلم. و عکس
داداشم داشت از عصبانیت سکنه میکرد 🤣🤣🤣
برگشت هم تا دم هتل رفتن عروس و داماد آنقدر خسته بودن نفهمیدن ما هم تو ماشین هستیم
هیچی دیگه راننده هتل ماشین عروس و گرفت مارو رسوند خونه هامون