بچه ها یه خواهر دارم ناتنیه مادرم طلاق گرفته یعنی بابام بعد مامان اون با مادر من ازدواج کرده اون باعث شد مامانم جدا شه خونمون بودن هر دفعه میاد خونمون بابمونو پرمیکنه همین دودقیقه پیش بابام کم بود خواهر کوچیکمو بزنه چون یه لیوان از دستش افتاد در صورتی که تو روزایی که اون نمیاد خیلی مهربونه قبل رفتنشم بابام رفت باهاش پارکینگ ۲۰ دقیقه باهاش صحبت میکرد من تا به حل هیچکسو نفرین نکردم ولی امیدوارم بمیره ازدواج کرده ما هممون به بابام محبت میکنیم ولی بابام عاشقه اونه بهش حتی خونه داده با این که اردواج کرده ولی من یه ماشین ندارم خریدارو پیاده میارم خونه