ارش که قسمت نشد برم
تا آزمایش هارو دادیم رفتم درخواست طلاق دادم
شاید سعید دیگه نیاد که بریم اونجا
امید رو احتمال داره برم
ولی پاشا جون خیلی سخته خدا به همه صبر بده تو این راه
فکرشم بهم ترس میده
البته الان سر کار میرم شاید نتونم مثل قبل مرخصی بگیرم
حجم کار زیاده
قبل اقدام باید با هاشون صحبت کنم ک یوقت اخراجم نکنن
این بار نمیخوام کم لطفی کنم
شده باشه ۷ ماه کار میکنم با پس اندازم میرم دکتر
ولی آخرین باره دیگه غلط بکنم برم
همین الانم مینویسم بغضم گرفته.
اره عزیز دلم چه روز های سختی بود واقعا
الان قسط و قرض زیاد داریم چون برای خودمون چاله کندیم ولی رفاه مون بیشتر شده آسایش داریم
خدا بهم توان بده بتونم این کارگاه دووم بیارم
کارش سخت و سنگینه برام ولی آدمای خوبی هستن
ازحالت استیکرت خندم گرفت زهراجون .
راستش من دقیقا حال نیلو رو میفهمم ودرکش میکنم شاید شوهرمن یه خوبیای دیگه ای داره، آدمیه که خودش علامه دهرمیدونه ازکوچکترین چیزها ایرادمیگیره باهمه چی من وخانوادم کارداره میشینه تجزیه تحلیل میکنه میگه رفتار فلانی اینطوری رفتار مامانت اینطوریه بامن مشکل دارن ودوباره غر زدناش شروع میشه ومن کلا سکوت میکنم چون میگه حرف من درسته وهیشکی مثل من نیست یعنی چجوری بگم بهت بیرون ببینیش فکر میکنی چه جنتلمنی هست ..ولی اونقدری توهین میکنه و دلمو میشکونه ازش متنفرتر میشم من ادمی هستم که کوچکترین خوبی وبدی کسی ازذهنم بیرون نمیره هرروز باخودم حرف میزنم تودلم باشوهرم حرف میزنم خودم جواب خودم میدم ولی وقتی میبینمش میگم ارزش نداره حتی بخوام باهاش صحبت کنم برای همین معمولا توخونه زیادحرف نمیزنیم ، تاحالا فقط وفقط یه بار ازم معذرت خواهی کرده اونم یه کاری کرده بود که نبخشیدمش همه ی اینا کپی اخلاق باباشه به خودشم گفتم هرجی اخلاق بد بابات داره همش توی وجود توجمع شده گاهی میگم طفلی مادرشوهرم چی کشیده ازدست شوهرش
دقیقااااا شوهرمنم همینه ها
دیشب پدرم گفت فردا ناهار بیاین اینجا
بعد صبح میگ نمیریم ک میگم چراا میگ درست منو دعوت نکرد ک🙄🙄🙄
گفتم برو بابا توخانواده ات عید دعوتت کردن
حالا ب ما رسیدی زیادی بالات بردیم هوا برت داشته خبری نیس ک
اونم اومد🤣🤣
من من جواب میدم
اونم خیلی توهین میکنه منم مث خودش شدم 🙄
اوایل سکوت میکردم الان حرفام را میزنم بعدم جیغ میزنم سرش و فریاد و طلبکارم میشم😆😆😆
کاری میکنم‌اخر اون معذرت خواهی میکنه 😬😬😬
بدجنس هم خودتونید🤣🤣
گاهی هم میبینم عصبی و امکانش هست دادوفریاد کنه و... سکوت میکنم و یواش یواش گریه
بعد اخرشب توی رختخواب گریه میکنم وخودمو لوس میکنم میگم من ازت راضی نیستم و...
شوهرم‌بسیار حسوده🤣شوهرفلانی اینجوریه کاش من ازدواج نکرده بودم‌و...
بعدمیگ‌خب ببخشید مقصر من بودم اره نباید اینو میگفتم
شوهرمن بشدت ازتنهایی میترسه
همه ش میگ نکنه یه روزی تنهام بزاری🙄 ازدلم درمیاره
طولانی ترین قهرمون شب تاصبحه
دخترا باحرفاتون تصمیم گرفتم دوباره اقدام کنم ولی نه آلن
میخوام اول از سلامت جسمی مطمئن بشم که اگه باردار شدم به مشکل این چنینی بر نخورم برم دندون پزشکی اگه دندونم نیاز به درست شدن داشته باشه درست کنم و...
میخوام لااقل وقتی اقدام میکنم دیگه از نظر روحی حالم خوب تر باشه دیگه حسرت نخورم که اینو ندارم کاش میخریدم و ...
یعنی یه جورایی خودمو بی نیاز کنم از چیزایی ک کوچیکن و ب راحتی میتونم داشته باشمشون.
اگه بتونم سعیدو راضی کنم وقتی قرض ماشین تموم شد به فکر یه خونه ی بزرگ تر بشیم
اگه نه که خونه رو تغییر بدم کاغذ دیواریش کنم لوازم جدید بخرم و کلی چیز دیگه
ولی خدا کنه بتونیم خونه رو عوض کنیم دو خواب بگیریم
از وقتی که خودمم میرم سر کار خیلی بهتر شده دیگه هرچی که بخوام میتونم بخرم بتونم درست برنامه ریزی کنم همه ی اینا سر یه سال حله
البته بجز خونه ی دوخوابه ک اونو به کمک سعید میتونم.
فقط نمیدونم این حدود ۱۵ تومنی که گفتین واسه یه ماهه؟ چون منکه ماهی ۳نیم میگیرم اگه واسه یه ماه نباشه این ۱۵ تومن زودتر هم میتونم اقدام کنم.
البته که سعید میگه ای وی اف نکن دوست ندارم😁
اون مهم نیست چون راضی میشه الان بخاطر من میگه نه
