جوراب پامه عزیزم حال تهوع هم گرفتم سرد و بی حالم سرگیجه و سردرد دارم نفسامم کنده
برو دکتر بهت سرم میزنه زود خوب میشی
توی خاطرات بجز تو برگ یاد همه پژمرد... آخرین لحظه بودن زیر بار غم تو مُرد... چقدر امشب تو سکوتم... کوچه باز عطر تو داره... بوی یاس و شب و خونه تو رو یاد من میاره... یاد تو لالایی میشه واژه ها مثل ستاره... ولی تو نیستی و شعرم آسمونش ماه نداره... از اشک یاس کوچه ها تا چشم کور از گریه ها... با یاد تو زنده ام
اصلا حال ندارم برم باودت میشه همینجوری دراز کشیدم فقط خودم سرم درست کردم تو اب قند و نمک ربخوم خوردم
امیدوارم هر چه زودتر خوب بشی گلم
حالت خوب شد فردا بهم خبر بده... استراحت کن. فعلا
توی خاطرات بجز تو برگ یاد همه پژمرد... آخرین لحظه بودن زیر بار غم تو مُرد... چقدر امشب تو سکوتم... کوچه باز عطر تو داره... بوی یاس و شب و خونه تو رو یاد من میاره... یاد تو لالایی میشه واژه ها مثل ستاره... ولی تو نیستی و شعرم آسمونش ماه نداره... از اشک یاس کوچه ها تا چشم کور از گریه ها... با یاد تو زنده ام
یک عصرِ دل انگیز،در ایوانِ پر از گل و آب پاشی شده روی صندلی های چوبیِ قدیمی همراه با صدای قِژ قِژِشان و آواز قناری ها😍تو با چایی در دست و،با آن لبخند جذابت خیره شده ای،به گلی که لا به لای موهای بافته ام جا خوش کرده💐 چایم را بدون قند خوردم بس که شیرین است😊 لبخندت حرف هایت به دلم مینشینند،آرامش دارند،مثل نشستن دانه های برف بر دلِ زمین،همانقدر لطیف،همانقدر آرام …❤همسرم از صمیم قلب عاشقتم مردِ،خوبه من❤