چند روز پیش اینجا یه تاپیکی زده بودم
که شوهرمو بلاک کردم
ما جدای از هم زندگی میکنیم یه جورایی انگار طلاق گرفتیم شاید دو سالیه ندیدمش
مشروب میخورد
مست که بود حالیش نبود پیش کیه و کجاست
بچم سر همین چیزا سقط شد
اصلاً نمیخوام به اون روزا فکر کنم یا حرفشو بزنم
منم عزممو جزم کردم و زندگیمو دست گرفتم
مجبورش کردم با تهدید اینکه همه کاراشو جار میزنم و آبروی خونوادشو میبرم برام خونه ای که توش اجاره ام بخره ماهیانه یه پولی به حسابم میزنه
پدرم از نظر مالی حمایتم میکنه
خودمم تو باشگاه مربیم خیاطی هم میکنم دانشجوام البته با وجود کرونا کسب و کارم تعطیل شد و بیکارم
چند روز پیش یه تاپیکی زدم که شوهرمو بلاک کردم
یه خانمی گفت بهتره تکلیف زندگیمو روشن کنم راست میگفت تاحالا بهش فکر نکرده بودم حس میکردم خوشبختم ولی الان که پروف دوستمو دیدم حس کردم خیلی تنهام