از وقتی که از اون خونه رفتم داره میگه غلط کردم بیا
هفته پیش که با جاریم حرف میزدم همش از قبل میگفت از عروسیمون از خاطرات آرایشگاه و آتلیه و ... حس میکنم میخواست تجدید خاطره کنه
جاریم زنی نیست که بدجنس باشه یا دو بهم زن یا بخواد منو تو بدبختی بندازه
زن مهربون و دلسوزیه
ما عین دوتا دوستیم
میخوام امشب زنگ بزنم بهش و بحثو بکشونم سمت شوهرم ببینم واقعاً درست شده یا نه
میدونم
واسه همینه دارم زجرکش میشم
تنهایی داره اذیتم میکنه
دوستام همه ازدواج کردن
باشگام تعطیل
خیاطی تعطیل
دانشگاه تعطیل
تنها دوستی که الان شاید برام وقت بزاره شبا تو تل بهم پیام بده جاریمه اونم میاد یه پیام میده آف میشه تا فرداشب
شرایط من خیلی خوبه و خوشبختم
شما هم یادبگیر که تو گذشته آدما نگردی و شخم نزنی و متلک بارشون نکنی
اگه من ازدواج ناموفقی داشتم مقصرش خودم نبودم چون انتخاب خودم نبود
بترس از روزی که همچین بلایی به سر خودت بیاد پس بقیه رو مسخره نکن جانم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
