هفته پیش تولد بچم بود خانواده خودم و همسرم را خواستم دعوت کنم . بعد به خانواده خودم که گفتم همه خوشحال شدند و گفتن تنظیم میکنن که بتونند بیام . به مادر شوهر که گفتم یکهویی احساس کردم یه کم به فکر رفت و گفت باشه . بعد به شوهرم پیغام داده بود که کرونا باز اوج گرفته و ترجیحا مهمانی نباشه . من روز بعد بهش زنگ زدم گفتم نگران نباشید و با رعایت فاصله و بعد اینکه رویهم پانزده نفر میشدیم هال و پذیرایی هم بزرگه یعنی واقعا میشد فاصله را رعایت کرد . باز هم گفتم پس میخواهید من این سری چون به خانواده خودم گفتم و این بچه دست از سر من برنمیداره تا تولدش برگزار نشه با همون تعداد مراسم را میگیرم. شما(خودش ،و پدرشوهرم که البته ایشون سفر بود ونمیتونست توی اون تاریخ در هر صورت حضور داشته باشه ) هم اگر تشریف بیارید خوشحال میشم (فقط من باب احترام گفتم)ولی هیچ توقعی نیست و کاملا نگرانیتون را درک میکنم واتفاقا حق هم با شماست ولی من فقط چون به بچه قول دادم با حضور چند نفر از خانواده خودم برگزار میکنم .و قرار شد دیگه به برادر خواهر متاهل همسرم نگم .اون هم گفت باشه من خودم یکسر میام ولی زود بلند میشم و....
تا اینجا داشته باشید روز تولد که شد چند ساعت قبلش بهش زنگ زدم بابت یک کاری اون موقع هم بهش مجدد متذکر شدم که راضی به زحمت نیستم وهر چند اگر تشریف بیارید خیلیهم خوشحال میشم .گفت موقع مراسم شمع فوت کردن خبر بدید بیام ولی زود برمیگردم ما هم به حرفش گوش دادیم موقع شمع زنگ زدیم بیاد و بیست دقیقه صبر کردیم تارسید . در لحظه ورود یک ماسک ان نود وپنج زده بود(در دوره سه چهار ماهه که از کرونا میگذشت اولین بار بود دیدم ماسک گران بزنه چون بسیار مقتصد هست) مضطرب و نگران انگار الان وارد بخش ویژه کروناییها شده . یک سلام سرسری و از روی ناراحتی به همه کرد و بعد دو سه جمله در مورد موج دوم کرونا و خطراتش گفت بقیه هم سعی کردن دلداری بدن بهش که نه نگران نباشید ماسک وفاصله داشته باشید چیزی نمیشه .میوه و چایی نخورده و شمع فوت نکرده بعد از پنج دقیقه گفت خداحافظ من رفتم موقع رفتن یک پاکت هدیه حاوی صد تومان پول هم گذاشت و رفت . حالا ما همه نگاه به هم که چی شد؟ کسی چیزی گفت؟ فقط گفت من میترسم از کرونا و خداحافظ .البته شام و کیک واسش بعد فرستادیم
روز بعد رفته بود فروشگاه رفاه سرپوشیده خرید و پیاده روی در پارک و...
ما هم گفتیم نکنه دلش نمیخواسته بیاد رودربایستی گیرکرده خیلی هم مقتصد هست و چون توی تولد نبوده حساب کرده هدیه از جیبش رفته .شوهرم کادو را برد خونش گفت حالا دوباره بعد از کم شدن این بیماری جشن میگیریم اون موقع بیار با خوشحالی و بدون تعارف سریع قبول کرد.
به نظرتون این رفتار عجیب هست یا نه خوب حق داشته ؟
.