امشب انقد عصبی بودم انقد عصبی شدم مغزم داغ کرده بود ،از شدت عصانیت خون دماغ شدم، عصبانی بودم،تنها بودم، عزیزانم روبه رو م بودن نه کنارم، فریاد زدم آروم نشدم ، در آخر که رفتم تو اتاقم گوله گوله اشک حرص ریختم آخر اومدم سایت یادم رفت😃
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.