از من خیلی بد بود با اینکه شوهرم خوب بودیم باهم اصلا مادرشوهرم یه اخلاق بدی داره ک عروسو نمیبرک سرویس طلا برداره خودش میبره میخره میذاره خونه هر وقت بچه شو دادماد کرد به عروسش میده منم به شوهرم گله کردم اونم رفته بود با مادرشوهرم دعوا
بعد ارایشگاه و اینام ک سر عروسی همه با خانواده شوهرم اینا بود کلا اول تصمیم داشتم موهامو رنگ نذارم ارایشگرم گفت میخای بری اتلیه و کلیپ و اینا رنگ بذار تنوع شع منم تصنیمم عوض شد شوارم گفت خودم پول رنگشو میدم مادرشوهرم یه روز قبل عروسی مون زنگ زد به شوهرم دقیقا صداش میومد میگف بهش پول ندیااا واس ۱۰۰ تومن پول رنگ یه الم شنگا ای به پا کرد من مادرم گفت بابا تودمون میدیم نمیخاد حساب کنن ۱۰۰ تومن مگه چه ترزشی داره اوقات زن و شوهر تلخ باشه شوهرمم منو برد دم ارایشگاه پول گذاشت چیبم گفت مادر منو ول کن ناراحت نباش بعد مادرشوهرم به مامانم زنگ زده بود ک چرا تو دخالت میکنی رفتی به ارایشگر گفتی پول رنگو خودم میدم والا زهر مارمون کرد شوهرمم کفرش در میاد میره خونه به مادرش اینا هر چی از دهنش در اومده میگ ک مگا چقد ۱۰۰ تومن ارزش داشت ک اینجوری اوقات منو و زنمو تلخ کنین خلاصه این یکیش بود وگرنه کارهای دبگم کردن عوضش شوهرن ادن خوبیه مادرم میگ خم شوهرت خ وبه بقیه شونو ول کن