باباش داد.خیلی ادم خوبی بود خدابیامرز. ادم مومن و خداترسی بود.دید که پسرش هر روز با یه زن خیابونی مست میاد خونه.میدید که هر روز خونش بساط زنا و مردای خرابه.دید که پسرشو بخاطر مستی کرفتن و شلاقش زدن.دید مه پسرش و یه زن رو لخت از تو ماشین کشین بیرون و لخت بردن کلامتری.دورشون ملافه پیچیده بودن فقط.
به من گفت بیا اینارو به اسمت کنم توافقی طلاق بگیر
منم راضی
وضع مالی باباش هم خوب بود.خونه و ماشین و ویلا و باغ و همه چی به اسم باباش بود