بزرگترین سوتیم اینه که با نامزدم رفتم مهمونی خونه عموش برا اولین بار... همینجوری تو لابی داشتم لباسامو در میووردم دیدم عمش اینا اومدن جلو 😑😑😑😑 . پسر عمش دوس پسر قبلیم بودش برگام ریخت . هیچی دیگه کثافط رفته بود همه چیو گفته بود بهش . حالام جرات ندارم یبار اسم بنده خداهم بیارم😂😂😂
راااااز چرا من هیچ رازی یادم نمیاد ای خدا
عزیزم به نظرم اینجا جای مناسبی برای گفتن راز نیست چون اینجا ماشالله همه واسه خودشون دکترای قضاوت دارن و هر کسی واسه خودش یه پا قاضیه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
