2777
2789
عنوان

اسم دختر

145 بازدید | 12 پست

نغمه 

بارانا 

صنم 

اگه خودتون پیشنهادی دارید لطفا بگید 

خدای مهربونم همیشه تو زندگی دستمو گرفتی ورهام نکردی همیشه بهترین ها رو بهم دادی بهترین شعل همسر پخونهخانواده بچه دوستان وهمکارلن حتی تو فضای مجازی مهربونترین ادم ها رو سر رهم قرار دادی خدایا میدونم دخترم به لطف خودت خوب میشه راه میوفته حرف میزنه هیچ جیز غیر ممکن برای خدا وجود نداره میدونم نا امیدم نمیکنی 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

حنانه

نامه ای از خدا 😇نگران فردا نباش ،تو اولین بار است که بندگی میکنی❤اما من قرن هاست خدایی میکنم🌹❤من خوشبخت ترین زن دنیام ❤❤❤خوشبخت بودیم زمانی که خوشبختی مد نبود😎خاص ترین مرد دنیاA🧿🧿🧿🧿💍💍💍❤❤❤❤❤

سلن

سلین

سلنا

بارانا

ماهرو

ماهور

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

گندم

هستی 

سوگل

سوگند

نازگل

ریحانه

کوثر

عکسِ دخترمه!👇                                                         نزدیک عملیات بود.می‌دانستم دختردار شده.یک روز دیدم سرِ یک پاکت‌نامه از جیبش زده بیرون.گفتم این چیه؟گفت:عکس دخترمه! گفتم:بده ببینمش.گفت: خودم هنوز ندیدمش! گفتم:چرا؟! گفت:الان موقع عملیاته،می‌ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده،باشه برای بعد!                                                               👈 خاطره درمورد شهید مهدی‌زین‌الدین از فرماندهان استان قم هستن در ۸‌سال دفاع مقدس                        شادی روح شهدا صلوات.....🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792