اجیا من از بچگی عاشق ی پسری بودم همسایه عمم اینا بودن.خیلی مودب و سرب زیر بود سپاهی ام بود.تا این ک اذر ماه اومدن خواستگاری رو ابرا بودم حس میکردم خوشبخترینم قرار بود عقد کنیم ولی چون چادری نبودم و محجبه نبودم سپاه نامه نداد عقد بهم خورد زندگبم شد جهنم.ده روز پیش دیدم عکس حلقه و گل عشقشو گذاشتع اینستا زیرشم نوشته ب خودم امدم انگار تویی دز من بود این کمی بیشتر از دل ب کسی بستن بود دلم شکست غرورم خورد شد بگید چیکار کنم حال دلم خوب نی