من بودم دست پیش و میگرفتم و میگفتم دیگه نمیتونم همچین بی احترامی هایی از طرف تو و خانواده ات رو تحمل کنم بریم طلاق بگیریم.
من ی دفع یواشکی صدای مادرشو ضبت کردم و هرچی میگفتم شوهرم میگف ن مامان من اینجوری نیس مادرشوهرمم میزد زیرحرفاش صداشو جلو خودش واس شوهرم گذاشتم ای قیافش دیدنی بود دلم خنک شد هیچی اب شد سوسک شد خخخ
مادرش از این دو رنگ هاس به تو.میگه نیا ولی دست پیش میگیره پس نیفته زنگ پسرشم میزنه میگه نیومد زنت،،،دقیقا مث زن دایی منه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
