انگار داشتی زندگی منو تعریف میکردی.
شوهر منم خیلی با خانم های خریدار مغازه خوبه اصلا هم منظور نداره چون پیش منم همینه. یه بار هم پیش خودم یه خانم جوونی اومد پیشش با ناااااااااز و عشوه ی تمام و صدا نازک کردن تخفیف میخواست... هی سرشو کج میکرد حالا شما اینو کم کنیییید... یعنی من خیلی ناراحت شده بودم...البته دیگه شوهرم دید طرف پرروعه یه کم جدی شد...
اتفاقا همسر منم خوش چهره ست و ريشش رو با ماشین کامل میزنه اما من نمیگم نزنه چون هرچقدر هم خوشگل باشه اگر کسی بخواد وفادار بمونه میمونه. میدونی عزیزم شوهر های ما ارتباط درست رو بلد نیستن و نمیدونن که این کار زشته. شوهر من فکر میکرد خب صمیمیت برا مغازه دار لازمه من میگفتم تا حدی لازمه مثلا نیاز نیست یه خانم غریبه رو شما صدا نکنی.
بعد یه مدت که مغازه اش رو جمع کرد کار نداشت رفت آژانس اونجا دید این رفتارش براش دردسر شد... یه بار یه خانم تو تلگرام بهش پیام داد دوستت دارم... اتفافا همون لحظه گوشیش دست من بود داشتم یه کاری انجام میدادم...خب من بهش اعتماد داشتم اما خیلی ناراحت شدم. باهاش صحبت کردم گفتم همچین چیزی شد گفت دیدم ولی منم به اندازه تو تعجب کردم این خانم تو آژانس بهم میگفت میخوام باهاتون دوست شم من میگفتم متاهلم. بعد پیام میداد تو دروغ میگی. شوهرم گفت آقا من زن دارم اون عکس بچه هم عکس بچه ی منه (البته برادرزاده اش بود) خانمه یه مدت ول کرد یه دفعه پیام میده دوستت دارم...
یا بعد این جریان گفت یه بار تو ماشین بودیم خانمه از اینه نگاه میکرد آخر گفت من ازتون خوشم اومده میتونیم بیشتر آشنا بشیم. شوهرم گفت متاهلم اون خانمه شعور داشت ول کرد...بعد از اون دیگه یاد گرفت نباید با خانما صمیمی بشه...
الانم شوهر شما خودش باید یاد بگیره... اگرم میخوای بگی خیلی مستقیم نگو و جمله هاتو با من شروع کن و به روش جرات مندانه حرف بزن. بگو عزیزم من نسبت به اینکه با خانم ها صمیمی برخورد کنی حس بدی دارم. میدونم تو چقدر وفاداری اما جنس خودم رو میشناسم و میدونم که این رفتارها براشون سوبرداشت میشه. چون رابطه امون برام مهم بود میخواستم اینو برات مطرح کنم و من سعی میکنم یکم کمتر حساس باشم و از تو هم میخوام برای اینکه تو رابطه مون حس منفی نباشه با کمک هم این حالت رو تغییر بدیم