هديه به پدر

والله من خودم اصلا دقیق نمیشم. 

مگه اینکه مثلا چون میخوام پوشک بگیرم برم مارک پوشکو نگاه کنم. 

😂😂 خب شما عوض نمیکنی لابد براش

الان ندارم خواهر زاده پوشکی اما نه... اصلا دوست نداشتم. 

حتی دختر خودم به دنیا اومده بود روم نمیشد بگم بدم میاد بشورمش. به هر بهونه ای شونه خالی میکردم. شوهرم و مادر شوهرم میشستن. 😀

😑 منم بدم میاد اوق میزنم تما هر کی میگه بچه بیار میگم قول میدی برام بشوریش😂😂

به مادر شوهرم اعتمادی نیس یهو داغون کنه بچه رو

منم اعتماد نداشتم بهشون. میترسیدم بندازن. 

اما دلم هم نمیومد دست بزنم. 😊

🙄 نمیدونم فعلا تو موقعیتش نبودم تما میدونم حس نفرت به منو بچم داره بچه دستش نمیدم

نفرت داشته باشن. اندازه سر سوزنی تو کهکشان اهمیت نداره. 

🙄 آره ولی اگه بخوان سر بچه بلایی بیارن میتونن با اون شوهر گاو من

نه بابا دیگه جرات بلا آوردن ندارن. 

فوقش بچه دیگرانو ترجیح بدن. که من من میگم بهتر.... 

مال من البته فعلا تک نوه است. 

در آینده اما پیش بینی میکنم بچه دختر و اون یکی جاریمو بیشتر دوست داشته باشن. 

که من میگم بهتر. دست از سر ما بردارن. 

🙄 نه باو بچه اولمو مجبورم کردن سقط کنم

ازشون متنفرم میدونم چجور آدمیه از اوناش که میگه قربونش برم بده ببرمش بیرون بعد میره با چه ذو میزنه و میاد

من که یه بار گفتن بده ببریمش بیرون و من گفتم بچه بدون پدر و مادرش با کسی بیرون نمیاد... 

دیگه همون شد. هیچ وقت نمیگن. الان سه سال میگذره. 

😑 من شوهرم آدم نفهمو سر تو یه بگم بعدش ننش کولی بازی در نیاره کتکه

حالا که هنوز بچه دار نشدی. 

از اول جوری رفتار کن که اختیار دار بچه تویی. 

با همه ریزه کاری‌اش. 

مثلا از بیمارستان که اومدیم با اینکه خونه آسانسور نداشت با اون بخیه ها گفتم خودم میذارمش میترسم شما بندازین. 

یا مثلا خواهر شوهرم میخواست بغلش کنه میگفتم بشین تا بدم بغلت. 

اونام دیگه عادت کردن. آبم میخوان بدن بهش از من میپرسن. 

یا میگن برو از مامانت اجازه بگیر ببین میذاره فلان چیزو بخوری... 

ان شاء الله تونستم حتما اما اصلا دلم نمیاد بیان طرفش