من وقتی بچه بودم چون خواهرای بزرگتر داشتم فیلم های ترسناک میدین تا الان من نمیتونم تنها باشم میترسم وحشت میکنم .خوب هم نشدم.یا دوستم چون بچه بود دخترخاله هاش یک عروسک خرسی بزرگ روش انداخته بودن تا الان از عروسک میترسه و هیچ عروسکی نداره .شما هم اگه خاطرات بد بچگی دارید تعریف کنید
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
منم بچه بودم پسر داییم سه سال از من کوچیکتر بود فقط همیشه دوست داشت منو بزنه یا اذیتم کنه با بقیه اینجور نبود مثلا هفت سالم بود اون پنج سالش بود و خیلی اذیتم میکرد نمیزاشتم اصلا وارد خونه اشون بشم و دبستانی بودم یهو شام غریبان شمع زد موهای جلومسوخت مامانم تو خیابون سریع آب پیدا کرد وگرنه صورت و چشمم میسوخت هنوز هم تز شمع و کبریت میترسم
هنوز که هنوز اون روزای تلخ باهامه و ازشون خوشم نمیاد چندبار گفتم باید به روش بیارم چون من حلالش نکردم ولی خواهرم میگه گذشته رو ول کن تا خودت ارامش داشته باشی حتی اگه هم بگی اون حاشا میکنه
تقریبا هرروز از دخترم عکسای زیبا میگیرم با وسایل ساده دوست داشتین به پیجش سر بزنین. ala_21_5_99@
من الانم ک ۲۲ سالمه گاهی مامانم منت میزاره سرم ک من اینجام..عین خرم باید کار کنم اخرشم میگن تو که نبودی زندگی ما بهتر بود..نمیدونم یا از وقتی تو اومدی منو بابات از هم دور شدیم(قشنگ عیناعین میگه انگار من رفتم تو اتاقشون وایستادم ببینم چکار میکنن)
خلاصه ک خستم
درخواست دوستی ندید چون قبول نمیکنم..حتی شما دوست عزیز!!!!!!