سلام
چن روز پیش شوهرم و پدرش دعوا کردن شوهرم بهم گف جمع کن بریم از خونشون(چون خونشون بزرگه مام پیششونیم البته قراره مستقل بشم بزودی)
خودش وسایلارو جمع کرد منم برد گذاشت خونه بابام ب اونا هم همه چیو تعریف کرد از دعواش با پدرش
منم خونمون ناااااراحت بودم تقریبا ۳ روز موندم اخه شوهرم گفته بود میخاد خونه پیدا کنه نمیدونم چیشد یهو گف بریم خونه پدرش بعد عید ب خوبی و خوشی مستقل میشیم اینا
منم باهاش برگشتم چون حالم بد بود اصرار کرد برم دکتر گفتم تا این دعواهای تو تموم نشه من همیشه مریضم یهو فاز دعوا با من برداشت گف توم برا همیشه گمیشو خونه بابات جلو مامانش گف
منم زنگیدم ب بابام ولی بابام گف نمیام دنبالت برو ب جهنم...خیلی ضربه روحی بدی بود چن روزه با کسی نمیحرفم تا اینکه اومدم تایپک گذاشتم😔