پسر عمم چند سال پیش اومد خواستگاری ابجیم. خیلیی ابجیم دوس داشت ولی هم ابجیم و هم مامانم مخالف بودن و ابجی منم با دوس پسرش ازدواج کرد . بعد از ازدواج ابجیم پسر عمم بدون خبر فامیل از ایران رفت و همونجا ادامه تحصیل داد و یک همسر دورگه ایرانی المانی گرفته و ابجیم هم متاسفانه داره جدا میشه حالا عمم بخواد ما رو بسوزونه هی میگه دختر ایرانی لیاقت پسرم نداشته از این حرفا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو یه لبخند گشاد بزن اینجوری آفرین الاان خوشگل شدی دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...
خاک برسرشون البته نه همشونا بعضیاشون واقعا خاکبرسرشون
رفت خوشبخت شد دیگه شانس در خونه اشون رو زد باز نکردن چه عمه خوبی بود که همچین پسری رو برا فامیل خودش خواست و گرنه دختر برا پسرش کم نبود درس خون و جدی که رفت اونجا موفق هم شد و هم ادامه میده اینجا شده گنداب همش گرونی اعصاب خوردی