دیشب مادر شوهرو خواهرشوهرم اومده بودن از شهرستان روزه نبودن صبح من رفته بودم خونه خواهرم بچه هاشو نگه میدارم بیدار شدن اومدم باهشون خونه خودمون خواهر شوهرم میگه نون گذاشته رو میز بهش شوهرم بهش گفته نزار رو میز گربه ایه اخه قبلا گربه داشتم میزو تمیز کردم واااااای ابرومو برد الان خیلی ناراحتم خواهر شوهرمم گفت گربه رفته روش گفتم نه
انقدر جمله هات بی سر و ته بود که هیچی نفهمیدم.
من قبلا خونمون گربه داشتم روی میز ولی نمیومد میزمم تمیز کردم گ.امروز صبح که خواهرشوهرم با مادر شوهرم میخاستن صبحونه بخورن روی میز شوهرم بهشون گفته اونجا نخورین گربه رفته روی میز اینام حالشون بد شده
از همتون معذرت میخام خیلی ناراحت بودم بد نوشتم
نمیخاد کسی بیاد شوهرم خودش از دلم دراورد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
